چاپ

اگر همه می توانستند از استعدادهای خود درست بهره بگیرند، دنیا همان بهشت موعود می شد که همه می خواهند. «زکریای رازی»

کدام فوتبال؟

بحث از تغییر بنیادین و ساختاری است و سخن از علی کفاشیان است همین ریاست تحمیل شده بر فوتبال ایرانی که بنا بود جاده صاف کنی برای مهندس علی آبادی شود(ریاست پیشین ورزش ایرانی)، اما به جهت منع قانونی، قرعه به نام او در آمد و در کمال ناباوری همگان «رئیس فدراسیون فوتبالمان» گردید! تا پایه گذار «فوتبال اساسنامه زده» بعداز تعلیق فوتبالمان گردد و دوره او نیز شروع  شد و الحق که فقط در امور بوروکراسی»  تبحر داشت و لذا خیلی زود  ازدیدگاه AFC بهترین فدراسیون آسیا شناخته شد (قبل از کفاشیان این  AFC بود که به دنبال مراجع فوتبالیمان می گشت و به این و به آن نامه و بخش نامه و دعوت نامه و... می نوشت و ایمیل می داد و آقایان نیزدر کمال بی توجهی و تاخیر جواب می دادند و نمی دادند و ... اما از زمان کفاشیان یک پیک مستقیم دم گوش  AFC ایستاده است که در کمال ادب پیام و مراسلات را می گیرد و به فدراسیون منتقل می نماید و در این فدراسیون است که باشگاههای لیگ برتر دارای یک ترازنامه و مالکیت خصوصی شده به AFC  معرفی می گردند و ... که اینها می شود حسن و برتری  فدراسیون ازدیدگاه AFC). و اما از این سو ما اهالی فوتبال در درون خود به این انتخاب می خندیدیم که با این همه شکست و افتضاح در لیگ و ... که در کارنامه این فدراسیون ثبت است، شده ایم بهترین «فدراسیون فوتبال در آسیا» (لوک خوش شانس) !!! و جالب آنکه علیرغم این حقیقت که درخواست ما اهالی فوتبال از علی کفاشیان همواره و پیوسته دست به ایجاد یک ساختار بنیادین و هدفمند در فوتبالمان زدن بوده است (حتی یک ساختار مجازی و موقت)، او گوشی برای این پیام ها نداشت و ندارد و با این حال باز در کمال تعجب همگان می شنویم که اینک «مسئولیت جدیدی در کنفدارسیون فوتبال آسیا به وی اعطاء شده (عضو یا ریاست کمیته تغییر بنیادین و ساختاری). با این وصف می بینی که باز باید خندید و خندید در پاسخ خنده ها و... براستی او استاد «بوروکراسی» بازی است و ایکاش به جز این نیز هنر دیگری می داشت. ایکاش علی کفاشیان کوچکترین برنامه و ایده ای در ذهن شخصی خود جهت «تغییر بنیادین و ساختار سازی مطلوب در فوتبال کشورش» نیز می داشت، همان فوتبالی که مسئول اصلی آن است؛ ایکاش او می توانست به «ما» بگوید که چگونه فوتبالی داریم و چه بایدمان!!!(مدیریت ایده+ عمل). اما براستی او و ما از فوتبالمان چه می خواهیم؟ و چه می دانیم! اگر به آقای کفاشیان و (عقلای فوتبالی) بگویند از گزینه های ذیل:

1- فوتبال برای فوتبال؟

2- فوتبال برای مردم؟

3- مردم برای فوتبال ؟

کدام گزینه را انتخاب می کردید؟  و سئوال دیگر: « فوتبال ایرانی در کدامیک از مسیرهای بالا سیر و سلوک کرده و می کند؟»، چه جواب می دادید؟  فوتبالی که تمامی آن به قول آقای تاج (ریاست سازمان لیگ) صد در صد با هزینه دولت است؟ یعنی که «مردم» در خدمت فوتبال بوده و هستند! چرا؟ چون ما و نگرش ما اینگونه خواسته یا بر ما تحمیل شده! و در این مسیر همواره و پیوسته نیزمنفعل فوتبالی بوده ایم. و افسوس، همان فوتبالی که ذات وجودی اش «مولد» است و آفریننده وحرکت بخش، اما در جامعه ایرانی می شود نیروی مصرف کننده و معدوم کننده داشته های مادی و معنوی؛ همان فوتبالی که می بایست مروج پاکی و نشاط و شور و سرزندگی گردد، در این سرزمین تبدیل می گردد به میدان تفرقه ها و پراکندگی ها و پلشتی ها و... ؛ همان فوتبالی که ذات وجودی اش دلالت به «جمع» می کند، در این سرزمین تبدیل می شود به «فوتبال من» و زایشگاه انواع «سوپرمن» های شکست خورده و ستاره های مقوائی ومغموم...

اینکه چرا ذات خوب و مطلوب فوتبال در درون کشورمان به «استحاله» کامل مبدل می شود (فوتبال استعماری که مردم را به خدمت خود می گیرد در حالی که می بایست در خدمت و نردبان  تعالی «مردم» باشد و در بسیاری از زمینه های اجتماعی و اقتصادی  و ورزشی و... مفید و آرام بخش برای یک جامعه گردد، ولی این چنین نیست) متاسفانه این چگونگی  و استحاله رفتاری، برای هیچ یک از روسای فوتبالی و عقول فوتبالی مان گویا مهم نبوده و نیست  و دریغا هیچگاه نخواسته ایم در سایه خردورزی فردی ریاست فوتبالمان (مدیر آفریننده) یا با همراهی خرد عمومی فوتبالمان به اولین سوال های بنیادین و ریشه ای فوتبالی – ایرانی توجه و اهتمامی داشته باشیم! هرچند تا دلتان بخواهد یه دنیا مطالب «فایلی» در ذهن حضرات اندیشمند فوتبالی می بینیم که با ارائه آمار و ارقام و قیاس و استنتاج،  شما را متعجب می دارند از این همه دانش و هوش فوتبالی، ولی همین آدم نمی تواند فرای پوسته و حباب فوتبال تقلیدی – ایرانی که مادرزاد اسیر و گرفتار آن شده ایم، قدمی فراتر رود و پرسشگر واقعی و اصیل باشد! آری، به همین دلیل است  که باید گفت «فوتبال ایرانی در خلاء اندیشه» قرار دارد و محکوم به فرسایش خویش است! اما ریاست آن مامور به تحول بنیادین و ساختار سازی نوین در کنفدارسیون فوتبال آسیا می شود!!! بله از این آقا باید بپرسید شما که مسئول کل این خراب آباد فوتبالی هستید، فوتبال ایرانی در کدام مسیر قرار دارد؟(جامعه ایرانی در خدمت فوتبال) و آیا به جز این مسیر «راه» دیگری می بینید (مثل فوتبال در خدمت جامعه ایرانی). آیا ایده و اهدافی که منجر به تعالی جهشی فوتبالمان شود در ذهن دارید؟ (بواسطه راس بودن، تئوریسین نیز بودن). آری، شاید علی کفاشیان بتواند در «بوروکراسی» و دپارتمان بازی  AFC یک پدیده ای را موجب و شامل شود، اما من مردمی به شما قول می دهم که او هیچگاه نمی تواند «تحولی پایدار و مطلوب که منجر به ساختار سازی در فوتبالمان شود» را موجب و شامل گردد، زیرا که من قریب به دو دهه است که به ایشان ضرورت یک تحول نوین را در فوتبال ایرانی منعکس نموده ام (چه آن هنگام که معاونت ورزش بود و بعدکمیته ملی المپیک و چه طی این سالیانی که در مسند فوتبالمان جلوس کرده و در این مدت ایمان آوردم که «خشک ابری که بود از آب تهی / ناید از وی صفت آب دهی». بار خدایا به ریاست فوتبالمان بفهمان که فوتبال بندی است ما بین انسان و اراده او، در صور فردی و گروهی و اجتماعی که در سایه خرد جمعی خویش آفریننده می گردند و اینک و امروز« او» متولی و مسئول آن رسالت خطیر شده و به او  بیاموز که چراغی که می بایست در درون این فوتبال روشن گردد(تغییر بنیادین و ساختار سازی) حرام است که در کنفدارسیون فوتبال آسیا خرج گردد ! خدایا این باور را به ریاست فوتبالمان بقبولان که فوتبال ایرانی نیاز مبرم و شدید به تغییر بنیادین دارد و مردم فوتبالی همانند کویری خشک، تشنه اند و با له له آبی گوارا را انتظار می کشند و او میراب این دشت تشنه است که یا باید به رسالت سخت و خطیر خود پردازد (با آگاهی مضاعف) یا صحنه را ترک گوید تا دیگری عهده دار آگاهانه و خردورزانه آن گردد.

امید آنکه ریاست فوتبالمان به اشراق (روشن شدگی فوتبالی) خویش نائل آید و باور داشته باشد که «نقشه راه فیفا» (یا همان فوتبال اساسنامه زده) هدف نیست بلکه ابزار راه است نه مقصد، در حالی که فوتبال ایرانی نیاز به هدف و مقصودی بزرگ دارد که تاکنون دراین خصوص هیچ کاری  برایش صورت نگرفته است، باشد که تغییر بنیادین در فوتبال ایرانی به دغدغه ای بزرگ برای ایشان تبدیل شود تا فوتبال ایرانی از این نعمت (مدیر راه یاب و جهت یاب)«تولد دوباره» بیابد، بدان امید- بدرود.

یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی

ای بشر گرچه خلق شده ای ولی برخیز و ثابت کن که اشرف مخلوقاتی . «کارلایل»