چاپ

خلاقيت از ابتکار سرچشمه مي گيرد و ابتکار تنها زمانی پديد خواهد آمد که عميقانه ناخشنود باشيم.«کریشنا»

همه چیز فوتبالی به جز «خرد» فوتبالی

وقتی ریاست ورزش ایرانی به فوتبال (این ابر رشته ورزش ها) بیگانه وار نگاه می کند!

وقتی «مجمع عمومی فوتبال ایرانی» (این عقل متعقله فوتبالی) در خواب زمستانی خویش همچنان سیر می کند!

وقتی که ریاست فوتبالمان اعتراف می کند که به این پست تحمیل شده (وکم کم داره از فوتبال خوشم می آید) !

وقتی که «رسانه ها»، این به اصطلاح پیشگامان نهضت بیداری و روشنگری و خردورزی در جامعه ایرانی غرق در کوچه و پس کوچه های حاشیه های فوتبالی اند و از طرح سئوالهای اساسی و بنیادین در فوتبال ایرانی عاجز و غافلند و همواره از ورود به مباحث اصلی و شاهراه اصلی فوتبالی احتراز دارند؛ در چنین حالتی خواسته و ناخواسته عملکرد ایشان تبدیل به واپس ماندگی فوتبالی می شود که تنها هنر آقایان اینست که «حاشیه ها» را در حد «متن» بزرگ نمایند و نیز کاووش گری خویش را به تحسین آورند!

وقتی گنگی فوتبالی جامعیت «خاص و عام» می یابد، آنگاه دیگر چه کسی مسئول این فوتبال بیچاره و یتیم و وامانده است ؟ با این وصف، فوتبال ایرانی باید که پیوسته تحت فرمان و دستور «دیوسیاه» فوتبال تقلیدی برقصد و برقصد و همواره نیز از رقص خویش مغموم و پریشان باشد! با این واقعیت فوتبالی ، آنچه که نیاز اصلی فوتبال ایرانی است مسئله «بیداری وخردورزی فوتبالی» می باشد که متاسفانه باید گفت که این مهم از اول فوتبالمان تا امروز در پرده فراموشی مانده! «افسوس که این مزرعه را خواب گرفته / دهقان مصیبت زد را خواب گرفته) .

آری سالها در حسرت آن ماندیم که کسی بیاید و بر مسند ورزش ایرانی تکیه زند که «فوتبال و فوتبال ایرانی» را که فراتر از یک رشته ورزشی است و به پدیده ای جهان شمول و مردم شمول و.... تبدیل گشته، به خوبی بشناسد و مسئله فوتبال ایرانی را «جدی» بگیرد و «طرح جامع فوتبال ایرانی» را در دستور کار خویش قرار دهد، اما تا کنون این آرزو به اجابت نرسیده است!

آری، سالها پس از ترس و دلهره تعلیق فوتبال ایرانی توسط «فیفا»، امیدوار بودیم که با آمدن و رفتن «کمیته انتقالی» دارای یک ساختار مطلوب و همچنین یک مجمع عمومی آگاه و خردورز فوتبالی خواهیم شد و این مجمع حاکم و ناظر و فعال در سر نوشت فوتبال ایرانی به ایفای نقش خواهد پرداخت؛ اما دیدیم و دیدند که خواب زمستانی حاصل وجود این مجمع است!

آری، سالها دیدیم که یک دونده ساده چگونه با عزم و اراده فردی خویش به سازمان ورزش کشور راه یافت و بعد معاونت آن و سپس معاونت کمیته ملی المپیک و پس از آن به سمت ریاست فوتبال ایرانی نائل آمد و اکنون نیز خیز قاره ای (عضو ساختار سازی در AFC) برداشته و در این راه اما عملکرد ورزشی- فوتبالی ایشان حاصلی نداشته و در کارنامه اش چیز قابل ذکری نبوده که منجر به پایداری و توسعه و تحول آوری ورزشی بوده باشد(حتی یک مورد)! اگر این صعود فردی برای جامعه ایرانی- ورزشی دستاوردی نداشته اما برای او خیلی چیزها به ارمغان آورده است! (آن کس که نهان بود ز«ما»، آمد و «ما» شد/ آنکس که نه «ما» بود و «شما» ما و شما شد)

آری، سالها با حسرت و امید پای این رسانه ورزشی و آن رسانه ورزشی نشستیم تا شاید روزی یکی از ایشان «ما» را با جان کلام فوتبالی آشنا کند و موجبات «روشنگری و خردورزی فوتبالیمان» را فراهم آورد و معنی پیشگامی رسانه در عرصه فوتبال ایرانی را تحقق عینی بخشد، اما در مقابل دریغ و دردا که سالها هزار و یک جور کارشناس و برنامه را به خوردمان دادند و هزار و یک جور این فوتبال را مو شکافی کردند، اما به مقوله اصلی یعنی «خرد فوتبالی » هیچگاه نپرداختند! تا سرنوشت «تقلیدی» تقدیر تاریخی مان شود و عاقبت نیز باور داشته باشیم که فوتبال یعنی همین که هست (بازی  برد و باخت و سرکاربودن) و نه سازندگی جهت نسل جوان و جامعه ایرانی.

آری، 4 رکن اصلی فوتبالمان(ورزش کشور+ مجمع عمومی فوتبال ایرانی+فدراسیون فوتبال+ رسانه ها) که مسئول فوتبال ایرانی هستند وقتی که در گنگی فوتبالی و عدم توجه به  چرائی «گنگی فوتبالی» غرق اند (به قول مولانا کیسه خالی ای که صد گره بر در آن زده اند و محتوایش «خالی» است را می کوشند که یکی پس از دیگری باز کنند)؛ پس چه باید کرد و چگونه می توان این نیروی های مولد و نجات بخش را که در تسلسل  وگرداب فوتبالی فعالیت می کنند، به راهی دیگر متوجه و متمرکز نمود تا «بیداری فوتبالی» برایمان میسر گردد؟ براستی که غفلت و جاهلیت فوتبالی ما را کشت، همان فوتبالی که می توانست یک تحول آور مثبت و متعالی و اجتماعی باشد اما به جهت سوء مدیریت ها وعدم مدیریت ها تبدیل به آلت قتاله شده و معدوم کننده داشته و سرمایه هایمان گردیده است(مادی و معنوی).

با این وصف، کی و کجا و چگونه مقدمه «بیداری فوتبالی» برایمان رخ می دهد؟(با این غفلت 4 رکنی) تا  از تسلسل زشت و ناهنجار فوتبال تقلیدی رهائی یابیم ؟ خدا داند و بس! با این یاس و ناامیدی اما، امید آنکه راس فوتبال ایرانی (علی کفاشیان) باور کند که غصب کننده این جایگاه است و قبل از وداع با این پست از هنر «بوروکراسی بازی» خود به ضرر خویش و به نفع فوتبال ایرانی «مقدمه و بستر آمدن یک مدیر شایسته» را در کمال آرامش فوتبالی همراه با یک انتخابات سالم و وسیع تر  فراهم آورد و با این عمل و اقدام خود، خاطره ای خوب در اذهان به یادگار گذارد.                             بدان امید- بدرود.                    یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

اگر می خواهی برای حال و آینده مفید باشی از گذشته درس بگیر. «ناپلئون»