چاپ

ریشه کارمند نابکار، در نهاد سرپرست و مدیر ناتوان است. گاندی

تحقیر فوتبالی تا کی؟

به راستی که بعد از حضور در جام جهانی و جام قاره ای فوتبال که موتور فوتبالمان با ترمز دستی کشیده شده به حرکت ونمایش در آمد، باید به  مجمع عمومی خفتگان فوتبال ایرانی و دیگر ارکان آن گفت که آیا نمی بینید مربی خارجی موتور فوتبالمان را با ترمز دستی کشیده به حرکت در آورده و اذهانمان را نیزدر آچمززدگی کامل قرار داده و شما اعضای مجمع عمومی فوتبال که می بایست جلوترو پردغدغه تر از جامعه فوتبالیمان باشید، همچنان کر و کورید. ایکاش، شما را شهامت آن بود تا برایمان می گفتید که با تدبیر «کمیته انتقالی» چیدمان «مجمع عمومی فوتبال ایرانی» را متاسفانه به گونه ای چیده اند تا مجمع عمومی همواره و پیوسته زیرمجموعه فدراسیون باشد(نه عقل متعقل فعال و انتقادی). حال که تمامی مدعی العموم های رسمی فوتبال ایرانی خواب اند و امور فوتبالی روند روزمرگی  خویش را سپری می نماید(بحث بودن یا نبودن کارلوس کی روش) بیائیم به این مربی خارجی نیز بگوئیم که شما هم کم فروش بودید. «ما» از شما توقع ساختار سازی داشتیم ولی شما تنها به یک «تیم» توجه و اهتمام می داشتید. آری؛ «ما» فکر می کردیم که کارلوس کی روش، آموزش پایه ای و همگانی فوتبال را بعنوان هدیه ای به فوتبال ایرانی ارزانی خواهد داشت (نهادینه کردن آموزش پایه ای فوتبال ایرانی)! اما «ما» بسیار مربی خارجی دیده ایم که آمده اند و رفته اند و اگرخدمت یا خیانتی کرده اند همان در سطح یک تیم و موقت بوده وهیچگاه نتوانسته اند بدعتی نکو را در رکن و یا ارکان فوتبالمان شامل شوند و یادگاری بنیادین را به ارمغان آورند. از چنین مربی خارجی که در کارنامه اش بیشترین درصد تعلق به «آموزش پایه ای و ساختاری» دارد این انتظار می رفت تا یادگاری به این عصر و نسل فوتبال ایرانی پیشکش کند، ولی دریغا که چنین نشد و نکرد و دلارها و زمان ها رفت که رفت! زیرا که آقای «کارلوس کی روش» ازهمان ابتداء که آمد، دریافت که فوتبال مان فقط و فقط «سطح» دارد و فاقد «عمق» است، درست مثل ریاست فوتبالمان که هیچ عمق فوتبالی نداشت اما از سطح آن (بوروکراسی) خوب با خبر بود؛ آمد و امور فوتبال ایرانی را به عهده گرفت و خویش را بر فوتبالمان تحمیل  شده معرفی کرد تا شایسته های فوتبالی در حاشیه بنشینند و خون دل خورند وآه و آه  ... با این اوصاف ایکاش باور می کردیم که بحث اصلی فوتبالمان نخست «اخته بودن» مجمع عمومی فوتبالمان است و بعد عزل ریاست تحمیل شده به فوتبالمان (که متاسفانه این مهم به کسی سپرده شده که خود خواب است) و سپس در سایه بیداری  مجمع، تدارک و برنامه داشتن جهت انتخاب و گزینش «اصلح فوتبالی» است و پس آنگاه در سایه یک مدیریت خرد ورز است که «طرح مجازی سازی فوتبالی» می تواند مطرح گردد که بحثی مفید و به روز و آینده سازخواهد بود. امید آنکه رسانه هایمان که مدعی پیشگامی و خردورزی در فوتبال ایرانی هستند، توانائی آنرا داشته باشند که فوتبال ایرانی را مدیریت عام به معنی حقیقی نمایند و به جای آنکه اذهان عموم را به حاشیه ها ببرند (عزل و یا تمدید قرارداد مربی خارجی)، به مقوله کلان تر واصلی تر فوتبالی رهنمون نمایند تا شمیم آگاهی ورزی و خردورزی فوتبالی دغدغه ای همگانی شود و شایسته سالاری فوتبال ایرانی محقق گردد. بدان امید، بدرود. یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی

آدمیانی که انتخابات نیک را بی ارزش می انگارند و آنانی که دانسته در بازی انتخابات نادرست رای می دهند هر دو به یک اندازه به سرزمین خویش پشت کرده اند. گاندی