اختلاف نظر وقتی خوشایند می گردد که دو طرف به منظور کشف حقیقت، دوستانه به جر و بحث بپردازند. مناظره وقتی شکنجه آور است که یک طرف سعی کند به زور حرف خود را به کرسی بنشاند. «ف – و – رابرتن»

جام جهانی و «ما»

الهه ناز فوتبالی هر 4 سال یکبار دستور «هرس» کردن باغ فوتبال را می دهد و کسانیکه نتوانسته اند گلهای زیبا و فراوانی را موجب و شامل شوند «خلع مقام» می کند! حال سئوال اینست که آیا این خلع مقام مشمول فدراسیون نشینان ما نیز خواهد شد یا نه؟

دیدیم و دیدند که «فواره فوتبال ایرانی» در جام جهانی یک اوج زیبا را متجلی ساخت (بازی دوم) و همگان را شگفت زده کرد وسپس ناگهان نزول (بازی سوم) را به نمایش گذاشت و با جام جهانی خدا حافظی نمود. این دفعه هم با این همه طمطراق و تمجید خاص و عام به رده بالاتر صعود نکردیم و گویا تقدیر تاریخ فوتبال تقلیدی ایرانی چنین است که به مرحله 16 تیم پا ننهد اما با این وصف تفاوت این دوره جام جهانی با دوره های قبلی مان در این بود که این بار آبرومندانه تر آن میدان را ترک کردیم و به وطن برگشتیم. حال باید پرسش کرد که این حضور در جام جهانی غیر از وجه تبلیغی و تمجیدی چه ره آورد و دست مایه دیگری را به «ما» خواهد داد تا با آن به استقبال آینده مطلوب فوتبالی رویم؟! واقعیت غیر قابل کتمان در فوتبالمان اینست که این فوتبال «بی ریشه» است، بدان معنا که فقط وفقط تمامی اهتمام ها و کوشش های فدراسیون فوتبال و همچنین مربی خارجی صرف ساختن «یک تیم» بوده است و نه یک ساختار که همانند چشمه ای که از درون خود پیوسته و متوالی جاری و ساری شود و هرروز بهترین ها را یکی پس از دیگری به نمایش در آورد، و بواقع که حکایت فوتبال ایرانی همانند آن مثل مشهور چینی است که می گوید اگر می خواهی به کسی کمک کنی به او ماهی ندهید، بلکه ماهیگیری یاد دهید، و واضح است که به «ما» ماهی داده و می دهند و نه قلاب ماهیگیری! افسوس، افسوس، افسوس که ما همه غرق در سطح فوتبالمان هستیم و محو تماشای ظواهر فوتبالی و رخدادهای آن، این فوتبال ایرانی و تقلیدی نه امروز بلکه از بنیادش «بازی» کرد و بازی کرد و بازی داد تا امروز و تاکنون نیز متاسفانه ذهن و روح ایرانی به «چیستان فوتبالی» پی نبرد و هرکس از ظن خود آمد و یار آن شد و هادی او! و لذا هیچگاه تفاوت «راه و بیراه» فوتبالی را هم از اول تا کنون درک و فهم نکردیم و خواسته و ناخواسته مبدل به «گنگ خوابدیده فوتبالی» گشتیم که همواره سعی می کند تا آشفتگی های خویش را طبقه بندی و... کند تا شاید در سایه این اهتمام ها به نظم و آرامش علمی فوتبال راه یابیم!!! اکنون فهمی که در بیراهه فوتبالی توسط عقلای فوتبالی کشورمان صرف و خرج می شود تا ساختار تقلیدی فوتبالمان به سرانجامی نکو نائل شود، کاری عبث و بیهوده است (یک بازی است یا برای مطرح کردن خویش تا نشان دهند که دارای چه فضل و معلوماتی هستند یا جهت اینکه اهالی فوتبالی را سرکار بگذارند) زیرا که اصل «طرح سوال غلط» است که رواج یافته (فوتبال تقلیدی) و ما به این مهم توجه ویژه و خاص نداریم ولی در پی پاسخ غلط قرار داریم و گناه نخستین عقلا و اندیشمندان فوتبالی این است که سوال مهم و اصلی به ذهنشان خطور نمی کند که آیا این راهی که می رویم، راه صواب است یا گناه؟ (اصلی ترین سوالی که باید مطرح شود). از این روی فوتبال ایرانی نیازمند به عقل و عقولی است که نخست منکر این فوتبال تقلیدی باشند و بعد باور داشته باشند که این راه یک بیراهه تمام عیار است و چنین راهی درخور شان و مقام ایران و ایرانی نیست و قائل به راه دیگری مثل «ساختار مردمی فوتبال» باشند و مجازی سازی را بستر اولیه این اقدام مطلوب و نکو بدانند. دریغا و دردا  که «ما» در درون ساختار تقلیدی چنان استحاله فکری و رفتاری شده ایم که راه دیگری را باور نداریم ولذا دیده و می بینیم که در طول تاریخ فوتبالمان، عقلای فوتبالیمان هیچگاه رای به ابطال این (ساختارآنارشیسم) نداده و نمی دهند (دگرگونی)، اما همواره و پیوسته خواستار «رفرمی» و اصلاحاتی در آن بوده و هستند. از این روی طرح سوالی همانند این که «آیا ما در درون ساختاری به نام تقلیدی اسیر و گرفتاریم؟» ویا «آیا ما باید از این فوتبال تقلیدی «هجرت» کنیم؟ و یا آیا در مقابل فوتبال سنتی و فوتبال دولتی و فوتبال اساسنامه زده که هرسه را تجربه نموده ایم، نوع دیگری از فوتبال و راه دیگری وجود دارد؟، و... این قبیل سوالات مهم و بنیادین که سرنوشت «مطلوب » و یا «ناهنجاری» را رقم می زنند در درون رسانه ها و عقول فوتبالی نه تنها مطرح نیست بلکه سوال انحرافی تلقی می گردد! وقتی که ما نمی توانیم فرای فوتبال تقلیدیمان بیندیشیم و علیرغم اینکه زخم خورده این ساختار هستیم، این غم و درد جانکاه را چاره ساز نیستیم، پس همه به هم «دروغ» می گوئیم زیرا که خوب می دانیم جملگی گم کرده راهیم و اندیشه ای ماورای این احوالمان در برابر نداریم و این حسرت بزرگ فوتبالی است که به قول حافظ شیرازی «اسباب جمع داری و کاری نمی کنی».

امید، همانطور که سیمای جمهوری اسلامی در حمایت از تیم ملی درعرصه جام جهانی کوشید و اذهان عمومی را به یک تعادل و تعامل فوتبالی ترغیب نمود در راستای تغییر و تحول مطلوب فوتبالی نیز که منجر به آفرینش یک ساختار نوین و مردمی از فوتبال گردد، تدبیر و تدبر لازم را مبذول دارد. باشد که سیمای جمهوری اسلامی ایران که همانا نقش یک دانشگاه را در جامعه عهده دار است به رسالت اصیل و حقیقی فوتبالی خویش عمل نماید و برکت بیداری فوتبالی را در جامعه ایرانی رقم زند. براستی که تنها سیما می تواند این طلسم دیو فوتبال تقلیدی را بشکند و آزادی و رهائی از بختک زدگی فوتبالیمان را موجب و شامل شود.

بدان امید، بدرود.                                                      یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

آنانکه از رسیدن به ریشه ها هراس دارند ، در روزمرگی دست و پا می زنند . «بودا»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز53
mod_vvisit_counterدیروز73
mod_vvisit_counterمجموع413747