خطا اگر ندانسته انجام شود اشتباه است و اگر دانسته، تبهکاری است. «برتولت برشت»

بیداری فوتبال ایرانی

روزها و ماه ها و سالها، مصاحبه ها و برنامه های گوناگون و صحبت های کلیشه ای برای چه؟ ساعت ها وقت و هزینه جامعه ای ایرانی از طریق جعبه جادوئی تحت عنوان 14+20 و90 و زاویه و ورزش از شبکه خبر و شبکه دو و... صرف می شود و این کارشناس می آید و آن کارشناس می رود، این مجری می گوید و آن مجری می پرسد و در مورد همه چیز بحث و گفتگو می شود و ارقام و آمارهای فراوانی از سوی حضرات ارائه می شود، اما در این میان یک عقل خردورز نیست که در راستای «آسیب شناسی» بیاید و بگوید که باید به اصل و اساس و متن جاری «بدیها» پرداخت و از دامنه وسیع کژیها (که همواره مورد نقد و نقادی است) پای فراتر نهیم و «سرچشمه» و مصدر «زایش بدی ها» را شناسائی کنیم (شناخت «اصالت» و« بنیان» و «انجام» ساختار تقلیدی فوتبالمان). حال اگر روزی  توجه عقلای فوتبالیمان به این حقیقت معطوف شود آنگاه این سوال بزرگ مطرح می گردد که «چه باید کرد؟» آیا باید این فوتبال بی ریشه را رها کنیم؟ آیا باید یک ساختار نوین فوتبالی ایجاد و احداث نمائیم؟ آیا در مقابل «فوتبال سنتی»، «فوتبال دولتی» و«فوتبال اساسنامه زده»، راه و روش دیگری به نام «فوتبال مردمی» می تواند وجود داشته باشد؟  آیا ....

چطور؟ چطور! با این همه اندیشمند وکارشناس و مجری رسانه ای – فوتبالی می توان در خصوص هزار و  یک مسائل فوتبالی صحبت و گفتگو کرد و جملگی آقایان هم راهکار و برنامه ای را به زعم خویش ارائه دهند اما در خصوص سوال مهم و بنیادین فوتبالی هیچ اندیشه ای غرق در بحر تفکر نیست! این همه، همه پرسی صورت می گیرد ولی هنوز این سوال از مردم فوتبالی پرسیده نشده که فوتبال ایرانی به نظر شما در جاده صواب است یا گناه وگمراهی فوتبالی؟ بی شک همگان رای به بی سرانجامی و سیالی و باری به هرجهت بودن (فوتبال حسین قلی خانی) و حرام شدن داشته  ها و سرمایه های ملی می دهند. آری، اگر تنها «رسانه ها» به این  همه پرسی اولویت مهم و اول را بدهند، نخست بدین باور می رسیم که «ما» تا کنون در درون «ساختارتقلیدی فوتبالمان» اسیر و گرفتار بوده ایم و بعد آنگاه است که اندیشه «هجرت» از این ساختار منحوس یک دغدغه عالی و متعالی و ملی میگردد و سپس آفرینش یک ساختار جدید بر پایه عقلانیت و خردوزی ایرانی- فوتبالی یک ضرروت «حیاتی» می گردد! اما افسوس که تمامی اندیشه ها در درون این ساختار الینه کننده،  جذب شده اند (بحث مربی خارجی یا مربی وطنی) و این شهامت  بزرگی  می طلبد که کسی در مقابل یک جامعه فوتبالی بایستد و بگوید که این راه «یک کژراهه تمام عیار است که سوی به هیچستان فوتبالی دارد» و اینک و امروز نیازمند آنیم که در سایه تعقل ملی –فوتبالی یکبار دیگر «قطب نمای فوتبالی» خویش را بکار گیریم تا برایمان معلوم و مشخص گردد که رهرو چه راه و هدفی هستیم؟ . " پیش چشم ات داشتی شیشه کبود             لاجرم عالم کبودت می نمود " «مولوی»

آری، من مردمی فوتبال قریب به 20 سال است که تک و تنها در میان این جماعت داد زدم که راه و سرنوشتمان دوزخی و برزخی است و این شایسته این ملت و مردم نیست؛ 20 سال داد زدم که با بهانه ای به نام «تیم ملی «ب» مردمی» می توانیم دست به مجازی سازی بزنیم و فوتبال آچمز زده خویش را بدین طریق از بن بست خودساخته خویش رهائی ببخشیم و کمترین هزینه ها را در راه ساخت یک ساختار نوین صرف کنیم و روح بلند ایرانی را که هر گاه «خواسته»  «توانسته» و بهترین ها را به تجلی و نمایش در آورده به عرصه فوتبال ایرانی دعوت کنیم؛ 20 سال را در انتظار عزل این مدیر و آن مدیر سپری کردم به  این امید که در این ره گذر به مدیری اهل دل برسم که بسان من مصرف کننده فوتبالی مشتاق یک تولید مطلوب و بهینه باشد و راه صد ساله را با ابزاری به نام «ساختار مردمی فوتبال» یک شبه طی کند؛ اما دریغا که ایشان را جملگی سیاه کار یافتم که مشق های آنارشیسم فوتبالی را با گچ سفید (امید) بر روی تخته سیاه فوتبالی می نوشتند و دیدیم و دیدند که همگی اهل بازی بودند، «فوتبال بازی» نه فوتبال سازی! و اکنون  نا امیدانه روی به پنجره زمان نشسته ام تا در سایه عزل و نصبی به جان جانان فوتبالی برسم(رویا) و خوب می دانم با این مجمع عمومی خفتگان فوتبالی (که زیر مجموعه خود فدارسیون هستند) و ستایش کاذبی که مربی خارجی در فضای فوتبال ایرانی بوجود آورده، حالا حالاها بوئی از عزل و نصب جدید نیست، اما با این حال من مردمی فوتبالی  انتظار می کشم تا در آینده نزدیک عزل و نصبی در راس فوتبالمان بوجود آید و روزی یک مدیر درد آشنای فوتبالی بر مسند این فوتبال بی ریشه جلوس کند (مدیری منکر و ایجادگر). حال خدایا، مرا و دیگرانی را که در اندیشه تعالی و رشد کمی و کیفی فوتبال ایرانی هستند و با مانعی بزرگ به نام مدیریت (علی کفاشیان) برخورد نموده اند، رها ساز و موجبات آمدن  مدیری مدبر و مردمی بر سر فوتبال ایرانی را فراهم آور تا از فوتبال تقلیدی به فوتبال عقلی و قلبی هجرت کنیم .

امید آنکه با بیداری رسانه های فوتبالی (راه کدام است؟) تلاش اهل فن  و عقول و اندیشمند فوتبالیمان منجر به غایت آسیب شناسی شود و جرم و مجرم بودن ساختار تقلیدی آشکار و عیان گردد و سپس نیاز به یافتن راهی نوین که به غایت «ساختار آفرینی» جدید بینجامد منتهی شود، بدان امید – بدرود.

یکی از اهالی مردمی فوتبال «مهدی میرابی»

هر گاه خبر هاي بد را به عنوان يك نياز به تغيير و نه يك خبر منفي پذيرفتيد شما از آن شكست نخورده ايد  بلكه از آن چيزهاي تازه آموخته ايد. «بيل گيتس»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز25
mod_vvisit_counterدیروز57
mod_vvisit_counterمجموع414462