از خويش به همسايه(مربی خارجی) می گريزيد و می خواهيد از آن فضيلتی بسازيد، امّا من در آن بی خويشتنی شما را می بينم. «اینچنین گفت زرتشت»

حیات عارضی فوتبال جهانی

فوتبال جهانی یا همان الهه ناز فوتبالی در جهان هستی روح و نبض خاص خود را دارد بدین معنی که هر 4 سال یک بار «جام جهانی» و «جام قاره ها» و «جام ملت ها» و... با توالی مختلف در فضای جوامع بشری جاری و ساری می شود و این حیات عارضی فوتبال جهانی است که بر هر فدراسیون و دولت و ملتی تحمیل می گردد (که ما آنرا پویایی ذاتی فوتبال می نامیم). و اما در مقابل نیز هر ملت و دولت و فدراسیونی «نبض» و حیات خاص فوتبالی خویش را دارا می باشد که در تقسیم بندی فوتبالی ما آنان را به نام «فوتبال حرفه ای»، «فوتبال علمی»، «فوتبالی تجربی»، و «فوتبال تقلیدی» یا «فوتبال آماتور» می نامیم و جالب اینجاست که الهه ناز فوتبالی هیچگاه نمی تواند به ملت ها و دولت ها تحمیل کند که چگونه ساختاری از فوتبال جهانی را باید انتخاب و اختیار کنند و با آن ساختار به حیات فوتبالی خویش ادامه دهند! او نمی گوید که در بار عام های من چه لباسی پوشیده ای و با چه عنوانی آمده ای و رنگین پوستی یا نه (کیستی وچیستی)، بلکه خطاب به ملت ها و دولت ها می گوید بیائید در سایه مساوات و برابری به بهانه فوتبال در مستطیل سبز قرار گیرید و توانمندی ذهنی و رفتاری فردی و اجتماعی تان را در یک کار گروهی به نمایش بگذارید و خردورزی ملی و میهنی خویش را نخست، خود به عینه ببینید(خود باوری) و بعد ستایش جهانیان را نظاره گر باشید!

این مقدمه طولانی را در بالا آوردم که بگویم خواسته و ناخواسته «ذات فوتبال دارای یک حیات عارضی و تحمیلی» بر جوامع بشری است که متاسفانه در ذهن اکثر اندیشمندان و عقلای فوتبالیمان این گونه حک شده که اگر یک ساختار «ملی» بخواهد خودآگاهانه دست به تحریم و تعلیق و تغییر خود زند نمی تواند! از این روی هرگاه اسم از دگرگونی فوتبال داخلی پیش می آید، بسیاری این کار را غیر ممکن می دانند و این افراد بر 2 دسته اند: یکی آن دسته که سالها خاک این فوتبال را خورده اند و عمر خویش را صرف آن کرده اند و یک دنیا خاطره از آن در سینه دارند و بدین باور هستند که بنای فوتبالیمان اگر چه از بنیان کج نهاده شده اما تا ثریا نیز امکان حیات و رشد دارد و اکنون هرچه هست «کاخ فوتبالی مان» است (چه خوب و چه بد، چه زیبا و چه زشت) که میراثی عزیز و گرامی می باشد و باید از آن حفظ و حراست شود! و اما دسته دیگر معتقدند که پویایی فوتبال جهانی و فوتبال قاره ای + فوتبال ملی= فوتبال ایرانی و بعد در راستای استدلال خود چنین می آورند که فدراسیون فوتبال ایران زیرمجموعه جهانی فوتبالی (فیفا) می باشد که جزئی از کل است و لذا باور دارند که نمی توان فقط قسمتی از یک «پیکره» را متحول کرد ولی دیگر اجزاء و عناصر آن پیکره دست نخورده به حال خویش باقی بمانند و بدین دلیل، امکان دگرگونی فوتبال ایرانی را غیر ممکن می دانند! (جبریون فوتبالی). آری این دو گونه نگرش فوتبالی - «سنتی» و«بوروکراسی زده» خوشبختانه یا متاسفانه حاکم بر روند فوتبال ایرانی بوده و هستند که با این جهان بینی فوتبالی به گونه ای مانع آن «خود باوری و خردوزی اصیل فوتبالی» می باشند («مانع» تحول پایدار فوتبالی). بنابراین فوتبال ایرانی سالهاست که در «خلاءاندیشه» گرفتار آمده و تداوم این احوال موجب شده که «ما» مسخ شده فوتبالی باشیم و بسان گنگ خواب دیده فوتبالی زندگی کنیم و چرائی و چیستی سرنوشت فوتبالی خویش را پرسشگر نباشیم! و در غفلت مدام شناور باشیم.

امید آنکه روزی به واسطه «رسانه های فوتبالی»، این به اصطلاح پیشگامان نهضت بیداری و روشنگری، در جامعه فوتبال بدان جا برسیم که پرسشگر این سوال باشیم که آیا فوتبال ایرانی نیاز به اصلاحات و «رفرم» دارد؟ و یا آیا فوتبال ایرانی نیاز به دگرگونی ریشه ای و بنیادین دارد؟(ساختارآفرینی) هرگاه «ما» به این همه پرسی اهتمام ورزیم و بعد به آرائ عموم احترام جدی بگذاریم آنگاه بی شک یک آگاهی نوین فوتبالی برایمان حادث می شود که سوال کنیم که «چه باید کرد؟»؛ اگر دغدغه شایسته نبودن ساختار فعلی فوتبالمان دردی همگانی و آشکار شود(اعلان عمومی)، آنگاه بی تردید رویکرد به ساختار دیگری از فوتبال که همراه با خردورزی فوتبالی باشد یک اقدام و عمل لازم و ضروری می گردد و سرآغازی می شود جهت یک تولددیگر فوتبالی.  اما دریغ که حاشیه های فوتبالی مان آنقدر پررنگ هستند که متن و سوال اصلی و اساسی را نیز پوشانده اند تا همواره و پیوسته گمراه فوتبالی باشیم.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

تنها از راه انتقاد کردن است که به حل مسئله موفق می شويم. چه فهميدن يک مسئله به معنی فهميدن دشواريهای آن است؛ و فهميدن دشواريها يعنی فهميدن اين که چرا به آسانی حل نمی شود- چرا از راه حلهای آشکارتر کاری برنمی آيد. بنابراين می بايستی اين راه حلهای آشکارتر را فراهم آوريم، و به انتقاد کردن از آنها بپردازيم، تا معلوم شود که چرا از آنها کاری ساخته نيست. از اين راه با مسئله آشنا می شويم، و امکان آن هست که از راه حلهای بد به طرف راه حلهای خوب پيشروی کنيم. «کارل پوپر، شناخت عينی»

 

تفاوت فوتبال «ما» با فوتبال غربی: برای «ما» وسعت «سبز» مهم است و برای آنان کیفیت «سبز»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز36
mod_vvisit_counterدیروز35
mod_vvisit_counterمجموع412209