چگونه  می توان به زخمهای پا گفت که تمام راه رفته، اشتباه است! «کوروش کبیر»

معرفت فوتبالی

وقتی که ما «کور و گنگ » در عالم فوتبال بدنیا  آمده ایم و همواره و پیوسته نیز در درون این سیاه چال فوتبال تقلیدی زندگی کرده ایم و در مخیله مان مفهومی از «نور»، تصور عقلی و قلبی وجود نداشته و ندارد، با این وصف چگونه می توانیم ادراکی از«بینائی و خردورزی فوتبالی داشته باشیم و به «شهود فوتبالی» نیز برسیم؟! به قول والتر لیپرمن (1889-1974) نویسنده و روزنامه نگار امریکایی«جایی که همه مثل هم فکر می کنند، هیچ کس آن قدری که باید «فکر» نمی کند؛ درست مثل فوتبال ایرانی که از بدو تولدش تا امروز در یک «بزرگ خلاء اندیشه فوتبالی» قرار داشته و متاسفانه کسی از زعمای علم فوتبال به فرای این پوسته(ساختار تقلیدی) فکر نکرده و نمی کند و دریغا از آن «شک مقدس»، شکی که تابو فوتبال تقلیدی را بشکند و موجبات خودیابی و جهت یابی و خردورزی فوتبالی را مقدور و میسر نماید ولی دریغ که چنین شکی در اذهان عقلا و اندیشمندان فوتبالی کشورمان جای ندارد! بنابراین وقتی که ما فاقد «خودیابی وخودباوری فوتبالی» هستیم طبیعی است که اکثر قریب به اتفاق کارشناسان فوتبالی مان تجویر نمایند که باید از «مربی خارجی» کمک بگیریم و فوتبالمان را با او بسازیم چرا که فوتبال یک پدیده کاملا غربی است و نیاز به مستشار فوتبالی دارد که او عقل اول است، و از دیگر سو ما را نه آن شناخت فوتبالی حاصل آمده (آنالیز جوهری و ذاتی فوتبال) و نه زحمت اندیشه کردن داریم! پس مربی خارجی مشکل گشای فوتبال ایرانی است!!! ! (نیاز به مغز و تفکر وارداتی) بله؛ اوست که باید جور یک جامعه را بدوش بکشد و برای تمامیت یک فوتبال راه و برنامه و روش و... ارائه کند (یک اسپارتاکوس فوتبالی جهت رهائی بردگان فوتبالی). افسوس، افسوس، افسوس، که هنوز ما به کنه و ذات فوتبال پی نبرده ایم و قائل نیستیم که «فوتبال بندی است ما بین انسان و اراده او، و ما نیز بسان انسان غربی، انسانیم و اراده کننده  (پس ما نیز می توانیم) و قائل نیستیم که فوتبال بزرگ مظهر عینی از مکتب پراگماتیسم (یا همان مکتب اصالت عمل) است که با شناخت آن یک دریچه نوین و مطلوب بطور جهشی به رویمان گشاده می گردد (آموزش همگانی- جان دیوئی). قائل نیستیم تا برای یک بار هم که شده از رصدگاه ایرانی خویش به تماشای وجودی مکتب فوتبال بپردازیم (با علم بومی و نگاه شرقی به فوتبال)، اما بلعکس در سایه غفلت و غربزدگی عقول فوتبالی مان همواره و پیوسته مترصد آنیم که به رصدگاه غربی فوتبال رویم و بعد به تماشای فوتبال غربی پردازیم. آری، «ما» فراموش کرده ایم که زبان فوتبال یک زبان بین المللی است که همگان در سایه سهل و آسان بودنش(11 نفر در مقابل 11نفر) می توانند با آن تکلم با جهانیان کنند (اراده کنند)  و به همین دلیل است که «روح جهانی فوتبال» پیوسته و مدام در میان جوامع بشری جاری و ساری می باشد و دریغا که ما هنوز باور نداریم که 11 بازیکن در مقابل11 بازیکن قرار می گیرند و هر تیم اندیشه های مربی و خلاقیت خویش را به نمایش می گذارد و آن که پیروز میدان می شود یا شکست می خورد «اندیشه» است. بله، پویائی اندیشه ها و یا راکد ماندن و در جازدن اندیشه ها در سایه تکنیک بازیکنان و تاکتیک تیمی، «فوتبال» را هویت می بخشند؛ پس فوتبال عرصه تفکر و تعقل و تدبر و تامل و تکنیک و تاکتیک + اراده فردی و گروهی و ملی است. با این تعریف وقتی که می گوئیم «مربی خارجی» می خواهیم یعنی خود فاقد آن خردورزی و شناسائی فوتبالی هستیم، پس تو ای اندیشه غربی و آشنا با فوتبال و البته بیگانه با «ما» و فرهنگ و قدمت و تمدن و .... تو به جای ما بیا و اندیشه کن.

افسوس که در سایه غفلت و قصور مربیان وطنی مان سالهاست که ما « موتور آنالیز» (فیزیکی و نظری) فوتبالی خویش را تعطیل و خاموش کرده ایم و یا اصلا تاکنون آن را روشن نکرده ایم؛ یکی از معانی «آنالیز» یعنی از یک «کل» به جزء جزء آن رفتن و در این رهگذر و سیر  هر یک از منازل را معلوم و مشخص داشتن و شرح گونگی آنرا ثبت و ضبط کردن و یا از جزء به جزئی، به یک «کل» واحد رسیدن و هر منزل را شناسایی کردن تا به غایت «واحد» رسیدن و شرح آن ها را ثبت و ضبط نمودن و بعد در استنتاج و قیاس و تعمیم آنها به یک آگاهی و شناخت اصیل تر راه یافتن. بله، متاسفانه برای فوتبال ایرانی این مطلب معلوم و مشخص نیست که آیا تاکنون دست به آنالیز ملی فوتبال زده یا نزده؟ آیا با تلسکوپ یا میکروسکوپ یا به صورت غیرمسلح به آنالیز فوتبالی پرداخته؟ و چه استنتاجی تاکنون نموده!؟ براستی آیا همین قدر به طور ظاهری توانسته ایم تاکنون فوتبال را آنالیز ملی کنیم (که فوتبال عبارت است از 11 بازیکن + تکنیک + تاکتیک+ مربی = نمایش تیمی) و بعد تعریفی جامع و کامل از این مختصر ارائه دهیم که مثلا تکنیک چیست و چه زیر شاخه هایی دارد؟ و آموزش و تمرین هر مرحله چگونه است؟

بواقع که هنوز عقول فنی فوتبالی مان نتوانسته اند اصل و زیر شاخه های بخش «تکنیک» و «تاکتیک را بشناسند و آنرا به تعریف و بیان عام و «ملی» در آورند تا بعد بتوانیم در سایه پژوهش آنان یک معیار و میزانی بدست آوریم و سپس آن را به جامعه و «باشگاه های» کشور گسترش پایه ای  دهیم تا مثلا بر اساس بخش «تکنیک» هر فوتبالیستی خواه حرفه ای و آماتور و مردمی بتواند توانمندی و معدل توانمندی«تکنیکی» خود را بدست آورد و با این آموزش پایه ای و همگانی آن عرصه رقابت کیفی در عرصه فوتبال کشور مان را موجب شود (آیا تا کنون شده که یکی یا جمعی از مربیان وطنی قائل باشند و مدعی شوند که با آموزش بخش تکنیک «تحولی ریشه ای فوتبالی» را رقم خواهند زد). بی شک اگر بخش آموزش فدراسیون فوتبال یا آکادمی فوتبالمان و یا کانون مربیان توانسته بودند از آنالیز کل فوتبال فقط به یکی از اجزای آن یعنی «تکنیک» اهتمام و تمرکز ویژه می داشتند و زیر شاخه های این بخش را پس از تعریف عام به صورت آزمون و تمرین فردی در درون فوتبالمان نهادینه می کردند «یک تحول بنیادین و پایداری» را رقم می زدند، اما افسوس که موتور «آنالیز ملی» فوتبالمان و همچنین  موی شکافی  رسانه هایمان که خود را پیشگامان نهضت بیداری و روشنگری در فوتبالمان می دانند، دیریست که خاموش است و الحق که در درون این فوتبال اساسنامه زده با وجود مردی که خوب می داند خنده بر هر درد بی درمان فوتبالمان دواست، باید خندید و فوتبال بازی کرد نه فوتبال سازی و در این میان چه زیبا می گوید برتراند راسل: "بهره گیری صحیح از استعداد سعادت است و بهره گیری بد بدبختی". با این وصف، امید آنکه روزی با پیشگامی رسانه های فوتبالی و عقلای فنی فوتبال بتوانیم با یک نگاه بدیع به آنالیز فوتبال بپردازیم و درس ها و مشق های جدیدی که «ما» را به تعالی و تکامل فوتبالی دعوت و ترغیب می کند در کلاس فوتبال ایرانی تعلیم دهیم و اولین پله و خشت خردورزی فوتبالی راپی نهیم. بدان امید- بدرود.

یکی ازاهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

آموزش مقدمه دانش است و هر دو مقدمه بینش «کانت»

و اما در این خصوص خوب یاد دارم که غریب به 14 سال پیش به حضور یکی از مربیان مطرح  فوتبالی کشورمان رفتم و به او گفتم که من در خصوص «تکنیک»آموزش ها و آزمون های خاصی را تهیه و تدوین کرده ام که مایلم با نظارت و قضاوت شما به آزمون و نمایش در آورم که در کمال تعجب گفت برو آقا اصلا تو می دونی فوتبال چیه ! اگر خورده ای فوتبال شناس می بودی می دانستی که تکنیک یعنی خلاقیت فردی و این مهم را نمی توان آموزش داد! چرا که ذاتی است باید درون خون بازیکن باشد و...! ولی من هنوز باور دارم که با آموزش تکنیک که اولین و نخستین بستری است که فوتبال در درون افراد با آن آغاز می شود (اولین گام و پله فوتبالی است) می توان تحولی پایدار و مطلوب در فوتبال ایرانی را موجب و شامل شد و شایسته سالاری و چهره شدن بازیکنان نخبه را یکی پس از دیگری فراهم آورد و پیوسته نیز دست به پالایش و استخراج بهترین ها زد. آری، باور دارم که اولین قدم در راه اصلاح و تغییر مطلوب برای یک جامعه فوتبالی، رویکرد صحیح به آموزش بخش «تکنیک» است.

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز32
mod_vvisit_counterدیروز223
mod_vvisit_counterمجموع412170