جهان گرد پایه گذاران ارزشهای نو می گردد، با گردشی ناپیدا! امّا مردم و نام،
گرد نمایشگران آن می گردند، چنین است «راه و رسم جهان»
«اینچنین گفت: زرتشت»

حضور محترم ریاست و اعضاء کمیته انتقالی فیفا
با عرض سلام و ادب
یادآوری ضروری، در راستای کاندیدای شدنم

نقل است که «یوسف مصر» را زمانیکه بعنوان برده به بازار برده فروشان بردند، پیرزنی با «کلافِ نخی» در دست، در حراج یوسف شرکت کرد، وقتی که اربابان سیم و زر، پیرزن کلاف در دست را در صف خریداران یوسف دیدند بر او خرده گرفتند که با این بضاعت می خواهی «یوسف» را خریداری کنی! که او در جواب می گوید: نفسِ عمل من مهم است که در صف خریدارانم، اگر شما با زرهای خویش معامله می کنید، ولی من با قلب خویش.

من هم (مهدی میرابی) علی رغم اینکه می دانم در گزینش و کنکوری که شما آقایانِ کمیته 6 نفره انتقالی فیفا، در خصوص کاندیداتوری فوتبال، مقرر داشته اید «رد» خواهم شد، ولی با این حال آنچه که سبب می گردد تا در صف مدعیان قافله سالاری فوتبال قرار گیرم، نه توانمندی مالی و مقامی و ارتباطی است و نه ... بلکه «وجودِ» طرح فوتبال بهره وری یا مردمی (یا همان طرح جامع فوتبال ایران زمین) است که از یک «اشراق» فوتبالی بدست آمده و همواره مرا به راههای مختلف رهسپار می دارد. طرحی که وجودم را وقف خود کرده و بسان کوهی بر گرده هایم سنگینی می کند، حال جهت رهایی و خلاصی از آن به محضر کمیته انتقالی فیفا التجاء آورده ام تا به هر طریق که ممکن شده مرا از این امانت داری فوتبالی- ملّی آزاد و رها نمایند.

همان طرحی که:

نخست می کوشد تا ذات و سرشت و اولیاء و عناصر متشکله فوتبال را معرفی کند (ذات شناسی) و بعد انواع متکثرِ فوتبال در جهان را به معرفی ساختاری گذارد (تطور شناسی) و در ادامه با «قیاسِ» ساختارهای متداول جهانی با یکدیگر، ساختاری بدیع از فوتبال بنام ساختار شرقی ارائه دهد (غایت شناسی) و در راه رشد و تحقق فوتبالِ شرقی «الفبای» آموزشِ پایه ای و همگانی فوتبال را که توأم با معرفی انواع ابزارهای کمک آموزشی است را جهت پرورشِ بازیکنان تکنیکی (استراتژی 2 پایی بودن بازیکنان) تهیه داشته (نسبی شناسی) و ....

آری وجود و تحقق یافتن این طرح مرا بر آن می دارد تا در صف مدعیان فوتبال ملّی قرار گیرم و با کم بضاعتی خویش، مهر و تعهد خود را به فوتبال بیان دارم؛ باشد که به بهانه کاندیداتوری فوتبال بتوانم طرح فوتبال بهره وری یا مردمی را در جهت شناسائی آن به اولیای «بوروکراسی – دیپلماسی» فوتبالمان (کمیته انتقالی فیفا) که امروزه در سطح قاره ای و جهانی فوتبال فعالیت دارند بشناسانم تا موجبات حیات و تکوین طرح فوق تحقق یابد؛ از این روی در «پیوست» طرح فوتبال مردمی را تقدیم حضورتان می دارم.

یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی

تاریخ:  1386/06/28
شماره: 202-110

متحد بودن برای هدفی خاص به این معنی است که به هرکس اجازه بدهیم به روش خودش به هدف نزدیک شود و این راه کسانی است که می خواهند تحوّلی بزرگ بیافرینند.
«پائولو کوئیلو برزیلی»
جناب آقای دکتر مهدی خبیری
عضو محترم کمیته انتقالی فیفا

با سلام،
همانطورکه مستحضرید 10 سال پیش شبکه خبر برنامه ای را از منِ شهروند ایرانی- فوتبالی بعنوان «محقق فوتبال» تهیه کرد که حضرتعالی از موضع «قائم مقامی» فدراسیونِ آقای مهندس صفایی فراهانی،جوابگوی من و «طرح فوتبال بهره وری» بودید، درست از همان ایام مرا خلع سلاح و ترور نمودید وهمراه آقای X برای «ثبت» طرح فوق راهی فیفا شدید و بعد از چندی در مجامع بین المللی فوتبال باآن طرح صاحب کرسی نیز شدید؛10 سال طرح فوتبال بهره وری نردبان رشد و تعالی شما شد و شاید اکنون باور نمی داشتید که مبدأ این طرح، پس از گذشت 10 سال سر از گور انزواء و تدفین بردارد و در صف مدعیان فوتبال ملّی اعلام موجودیت کند، براستی که شوک بزرگی برایتان بودم، از این روی اقدام اخیرتان مبنی براینکه «افرادی مثل من در جامعه فوتبال مطرح نشوند» اقدامی لازم و بجا بود، علی رغم اینکه با این بیان و مطلب وجهه «دمکراسی فوتبالی- فیفا» را مخدوش کردید امّا چاره ای جز این نداشتید.

درخصوص این اقدام عاجل که انجام دادید باید به عرض رسانم که اگر من شهروند عامی در فکر اشتهار ملّی بودم، یک راست جهت اعلام نامزدی فدراسیون فوتبال به اطاق 35 فدراسیون می رفتم و در آنجا ثبت نام می کردم، اینکه نامزدی خود را به دفتر کمیته انتقالی فیفا و دبیرخانه فدراسیون تقدیم و اعلام داشتم فقط بدین جهت بود که از قیل و قال ملّی بدور بمانم و شما آقایان کمیته 6 نفره انتقالی را مخاطب خود سازم تا نخست عشق و تعهد فوتبالی خویش را به ثبت رسانم و بعد از موضع یک شهروند فوتبالی که رشد وتعالی فوتبال برایش حائز اهمیت است، از آن کمیته بخواهم که بعنوان یک «مستع آزاد» در مجمع عمومی فدراسیون فوتبال حضور داشته باشم و از نزدیک با حال وهوایی که بر بنیانگذاران موج سوّم (انتقال) حاکم می گردد، آشنا گردم تا به شناخت و فرقانی دیگر نائل آیم تا در آینده بهتر و جامع تر بتوانم محقق و خدمتگزاری صدیق و آگاه برای فوتبالی که متعلق به مردم است باشم. امّا افسوس ..........................
یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

اساسنامه 2 مرحله ای و نقد و نقش «رسانه ها»

زمانیکه اساسنامه تنظیمی توسط کمیته 6 نفره انتقالی به فیفا ارسال شد، منِ مردمی  فوتبال خواسته و ناخواسته از شدت تأسف مترنم این مقال بودم که «فرصتی بود ولی حیف که از دست برفت» زیرا که منِ شهروند ایرانی معتقدم فوتبال مقوله ای ملّی و مردمی است و رشد و ارتقاء آن نیز زمانی میسر می گردد که همراه با نظر و اجماع اهل فن و خبرگان آن باشد،  امّا متأسفانه در این میان کمیته 6 نفره انتقالی وجوه قهریه و قدرت مداری و قاطعیت فیفا را به نمایش گذاشت و همانند «مستشاران نظامی» عمل کرد و در اتاقهای دربسته این مقوله ملّی و مردمی را امری سهل و انفرادی تلقی نمود و در کمال خودبینی و خودمحوری بجای جامعه فوتبال که خواست و نیاز گوناگون دارند، تصمیم گرفت و به اتخاذ راه و روش من درآوردی خویش پرداخت تا یکبار دیگر نقشی از «مدیریتِ من سالاری» را شاهد باشیم.

اکنون جای بسی خرسندی است که از موهبت دیگر فیفا بهره مند شده ایم! و اصلاح و تغییر اساسنامه فدراسیون فوتبال، مثلِ بازیهای 2 مرحله ای گشت (دورِ رفت – برگشت)؛ اگر در دور رفت نتوانستیم در راه اصلاح و تغییر اساسنامه کاری صورت دهیم، امید و انتظار است در دور برگشت جبران مافات کنیم و اگر باز خودبینی و خودمحوری مستشاران نظامی فیفا مانع از حضور و مشارکت خبرگان فوتبال در تهیه و تنظیم اساسنامه فوتبال گردیدند بیائیم همانطور که ریاست کمیته انتقالی گفت: «کار رسانه ها فقط نقد کردن است»، به فیفا بگوئیم که اینان (کمیته 6 نفره) نه برای وصل کردن که برای فصل کردن آمده اند و اگر شعار فوتبال «وحدت» (در جمع، با جمع و برای جمع) است، امّا عمل و رفتار آقایانِ انتصابی بالعکس راه و طریقت فوتبال است.

براستی که اساسنامه ملّی و مردمی فدراسیونِ فوتبال کشورمان همینک ندا سر داده:

امروز که در دست توام مرحمتی کن        فردا که تصویب شوم، چه سود آهِ ندامت

یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی
«مشق شبِ» کمیته انتقالی برای فوتبال

مردی که در تربیتش کمبودهایی وجود دارد، با اقدام به تربیت فرزندانش فقط اشتباهات خود را تکرار خواهد کرد؛ این مطلب از گفته های «ژان ژاک روسو» فرانسوی می باشد، همان فردی که الفبای ابتدائی «آموزش و پرورش نوین» را در 2 قرن پیش پایه گذاری کرد. حال اگر «ما» اهالی فوتبال بخواهیم این مطلب را به فوتبالمان تعمیم دهیم «ما» می شویم، فرزندان فوتبال و سیاستگذاران فوتبال نیز می شوند «اولیاء» فوتبال.


با این وصف بیائیم ببینیم آیا اولیای «ما» صورت مسئله فوتبال را طی 60 سالی که از عمر فوتبالمان می گذرد «درک» کرده اند تا «ما» را براساس آن شناخت و تعریف شان از فوتبال «تربیت و هدایت» نمایند؟ سیر 60 ساله و سرانجام مفتضحانه فوتبالمان که به عرصه ملّی و قاره ای و جهانی نیز کشیده شد «گواهی» واضح و متغن است که ما به علت عدم آگاهی و شناختِ اولیای فوتبالمان در جاده تقلید و اداء و اصول درآوردن از فوتبال ناب و اصیل به بیراهه «فوتبال» رفتیم و موجودیتی به نام «ساختار تقلیدی- ایرانی» از فوتبال ارائه نمودیم که به ذائقه فیفا خوش نیامد و پایان آنرا در سن 61 سالگی اعلام نمود و همانطور که می دانیم بواسطه «خلق» کمیته انتقالی خویش، خواست تا باوری «ملّی» برای یک «پایان» باشیم و «آغازی» را نیز ایجاد و عارض نمائیم، امّا افسوس در این انتقال آنانیکه مبلغ و مبشر «آغاز نوین» برای فوتبالمان بودند هنوز ایمان و باور نداشتند که مقوله «فوتبال» امری اجتماعی و ملّی و مردمی است بلکه تعریف آنان از فوتبال «من و من سالاری» بود و لذا دیدیم که در این امر و رسالت ملّی (انتقال) هیچگاه آقایان از مردم و اهالی رسانه ها و اهل فن و خبره فوتبال نظرسنجی ای بعمل نیاوردند تا با خرد جمعی و ملّی به آغازی که ملزم به آنیم بنگریم و پای در آن راه نهیم.


حال «ناپدری» دیروز فوتبالمان که امروز اولیای قاره و جهانی فوتبال نیز شده مثل گذشته که «ابرمدیر» را قافله سالار می شمارد و معتقد بود که زیرمجموعه مطیع و ملزم به همراهی اوست، اینک با تجهیز شدن به چوبِ فلک فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا می خواهد بدلیل اشرافی که بر فوتبال بوروکراسی- بین المللی برای خویش قائل است «ما» را مورد تربیت و هدایت قرار دهد؛ براستی که دیگر چیزی به افق آن نمانده تا از میان عبارت انتخابی خودش (کفاشیان – شهنازی) ما را ملزم کند تا چهار سال تمام از روی عبارت «برگزیده» مشق شب بنویسیم و فراموش نکنیم که اینان «فوتبالی»اند.


آیا صدای او را می شنوید که می گوید: دفترها روی میز، دست ها و قلم ها سرِ سطر، نگاه ها معطوف به پائین و ... .

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

کمیته 6 نفره انتقالی، عاملِ وحدتِ «رسانه ها»

اگر از آقایانی که در قالب کمیته 6 نفره انتقالی فیفا به تدوین و اصلاح و تغییر اساسنامه نوین فوتبال پرداخته اند، سؤال کنیم که چرا در میان اعضای 70 و چند نفره مجمع عمومی فدراسیون فوتبال، جای و نماینده ای برای رسانه های گروهی لحاظ ننموده اند؟ شاید با این پاسخ از سوی آنان روبرو گردیم که: قبل از اینکه «ما» پای به عرصه فوتبال بگذاریم، رسانه ها بعنوان یارِ دائمی در کنار فوتبال بوده اند و بعد از رفتن ما نیز از عرصه فوتبال، یار و یاور او خواهند بود؛ از این روی صاحبِ واقعی فوتبال و کلیت ورزش رسانه ها هستند و ما «میهمان» موقت فوتبالیم و از آنجا که رایج نیست مهمان صاحب خانه را به خانه خود دعوت کند، ما نیز چنین کردیم و این از شرط ادب ما بود که مرعی نمودیم!

ایکاش اگر پاسخ کمیته 6 نفره انتقالی نسبت به رسانه ها اینچنین بود، حداقل اعلام و اذعان می داشتند تا رسانه هایمان که بعنوان وجدانِ بیدار و آگاه فوتبال هستند به خودآگاهی و خودباوری و خودیابی «مجدد» نائل می آمدند و در راه مقاصد «انتقالی» آن کمیته نیز قرار می گرفتند! امّا افسوس که ..........

چون غرض آمد هنر پوشیده شد        صد حجاب از دل به سوی دیده شد
براستی که رسانه ها پیشگامانِ نهضت بیداری و روشنگری جامعه فوتبالند و اگر سالها بر اثر استنشاق هوای مسموم کننده ساختار تقلیدی «دچارِ» مصلحت اندیشی های فرد و جناحی و سیاسی و سلیقه ای نمی شدند و در حالت تفرقه و پراکندگی و تضعیف یکدیگر قرار نمی گرفتند، امروز فوتبالمان با تعلیق و مهلت مقرر و کمیته ای انتقالی و .... برخورد نمی کرد، امید است که عدم توجه کمیته انتقالی نسبت به رسانه هایمان زمینه و مقدمه «بازگشت به خویشتن» رسانه ها را فراهم آورد.
بی شبهه اگر رسانه ها با اجماع خود به «خودآیی» خویش باز آیند شاهدِ تحولی بزرگ و شگرف در عرصه فوتبال ملّی خواهیم بود، باشد که در سایه اجماع و وحدت آنان، جامعه فوتبال روی به سعادت و شادکامی و پویایی نهد!
ای دوده جم، قیام یکباره کنید        بیچارگی فوتبال را چاره کنید
زنجیر اسارتی که در پای شماست        خوبست به دست خویشتن پاره کنید
پاس دار حرمت اهالی رسانه ها- یکی از اهالی مردمی فوتبال– مهدی میرابی

حضور محترم جناب آقای مهندس صفائی فراهانی
چون غرض آمد «هنر» پوشیده شد        صد حجاب از دل بسوی دیده شد
جای بسی تأسف است که «ما» در درون فوتبالمان، گم کردیم «فوتبالِ ناب و اصیل» را تا اینکه فیفا این مرجع جهانی و نهائی به غفلت ما آگاه شد و سوتِ «پایانِ» 60 سال بازی فوتبالمان را اعلام نمود و کمیته ای چندنفره را بعنوان نمایندگان اصلی فوتبالمان برگزید و به رسمیت شناخت و سرنوشت و تصمیم گیری در خصوص آینده فوتبال ایران زمین را به آنان واگذار نمود تا ایشان مقدمه و بستر «انتقالی فوتبال» را فراهم آورند.
اکنون منِ شهروندِ مردمی فوتبال، هنوز برایم معنی «انتقال» گنگ و ثقیل است زیراکه انتقال دارای معانی و برداشت های مختلفی است از جمله:
1.    هجرت از مرز و بومی        به        مرز و بوم دیگر
2.    هجرت از شهری        به         شهر دیگر
3.    رفتن از کاخی        به        کوخی
4.    رفتن از کوخی        به         کاخی
5.    رفتن از ضلعی        به         ضلع دیگر
6.    حملِ جسدی        به        گورستانی، نیز معنی انتقال می دهد و در این راستا هنوز از زبان کمیته 3=3-6 نشنیده ایم که در راه این رسالتِ سخت و خطیر که پذیرای آن شده اند مترصد چه گونه انتقال و جابجائی هستند؛ آنچه که تاکنون از ایشان شاهد و ناظر بوده ایم، اینست که با به مسلخ بردن سمبل عشق فوتبالی (داریوش مصطفوی) کوشیده اند تا اقتدار و قانونمندی، اساسنامه ای و آئین نامه ای را مرعی دارند؛ اکنون با وجود هزار و یک مشکل اساسی که فوتبالمان دارد باید به کمیته 3 نفره گفت:
کی تراشد «تیغ» دسته خویش را        رو به جراحی سِپار این ریش را
ایکاش بر کمیته 6 نفره انتقال این امر مشتبه نمی شد که سرنوشت سازانِ فوتبالِ ایران زمینند و باید به تنهایی برای فوتبال ملتی تصمیم گیری نمایند.
ایکاش آنان صادقانه در کنفرانسی مطبوعاتی اعلام و اذعان می داشتند که وجودشان همانند «اهرم» است که جهت جابجائی و رفع موانع، «فیفا» آنانرا در جایگاه انتقال قرارداده و در حکمِ وسیله ای جهت اقدام و عمل در اختیار جامعه فوتبال ایران زمین قرار دارند و این وسیله هر قدر هم که محکم و قوی و فولادین باشد باز به خودی خود هیچگاه نمی تواند انتقال و حرکتی هرچند مختصر را آغازگر باشد، مگر آنکه نیروی جهت دار بر آن عارض و وارد گردد؛ از این روی اعتراف دارند که عمده رسالت ما اعلامِ «اجماع» (فراخوان) برای بحران ملّی فوتبال (تمرکز نیروها) جهت دگربودگی و آفرینش ساختاری است.
ایکاش آنان در نشستی به جامعه فوتبال می گفتند که نظام کشورمان «نظام شوراها» است و برای تمامی پدیده های اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... «شورا» داریم امّا فوتبال این ابررشته ورزش ما که امروزه پدیده ای فراورزشی و جهان شمول است و از حیطه ورزش گام بیرون نهاده و عزم و اراده ملت ها و دولت ها را بنمایش و تجلی می گذارد و بعنوان انرژی مردمی می تواند تحولات و دستاوردهای شگرفی را برای جامعه بویژه نسل جوانی که در معرض انواع آفت ها هستند، به ارمغان آورد سالهاست که بدون «شورا» مانده و اگر از ایامی پیش دارای «شورایی» فوتبالی بودیم بی تردید با فیفا اکنون برخورد نمی کردیم و حال که با چالشِ سیاستگزاری در فوتبال مواجه ایم تنها شورای خبرگان فوتبال است که می تواند بطور جامع و کامل به دفع و رفع بحران و همچنین راه و روش نوین، برآید.
افسوس که باید به جامعه فوتبال گفت:
چو دی رفت و فردا نیامد بدست        حساب از همین یک نفس کن که هست
یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی