شماره: 180-110 تاريخ: 12 / 04 /85 پيوست: 12 برگ |
حضور جناب آقای کيومرث هاشمی
معاونت محترم سازمان تربيت بدنی جمهوری اسلامی ايران و سرپرست موقت ابررشته ورزشها (فوتبال)
با عرض سلام و ادب
در ابتدا سطح و ارتقاء کاری شما را از مرتبت کارمندی آن سازمان تا جايگاه معاونت ورزش «ايران زمين» تبريک عرض نموده و سپس توفيقات روزافزون آن ارادة مصمم و کوشا را نيز در راه هدايت ورزشمان به درجات والا از خداوند تبارک و تعالی مسئلت دارم.
من يکی از اهالی مردمی ورزشی ام که سالهاست در پی يک رسالت خودخواسته وارد کوير سوزان ورزش شدم تا آنچراکه به خير و صلاح ورزش کشور است از موضع يک شهروند ايرانی – ورزشی به سمع و نظر اوليای ورزش که عهده دار رشد و ارتقاء و سلامت ورزش در جامعه اند منعکس دارم که متأسفانه به مدت 8 سال است که در هفت خان ورزش گرفتار آمدم؛ براستی که اگر آب زلال و رونده ای بِسان رودی بودم با «عدم توجه» اوليای ورزش به مرداب و گنداب تبديل شدم، زمانی آرزومند و کوشای آن بودم که روزی ورزش کشورم را نسبت به سيکل و ساختار «تقليدی» که در آن سير کرده و می کند آگاه گردانم و در مقابل آن ساختار که تماميت ورزشمان را به خود جذب و مشغول داشته، ساختاری بديع-شرقی که درخور نياز و داشته های مادی و معنوی مان باشد ارائه دهم که صدافسوس در راهِ اين مهرورزی چندان از پای درآمده ام که به اخلاص و تلاشی که در اين راه صرف کردم به ديدة تمسخر می نگرم، بخصوص آن زمانيکه اوليای سياسی و مذهبی و اجتماعی در تريبونهای مختلف شعارهای مردم سالاری و شايسته سالاری و مشارکت مردمی و ... را سر می دهند.
من «منتقدی پيشنهادی» بودم که به «منتقد انتقادی» تقليل يافتم، با آنکه از راه دوستی و مودّت و عشق ورزی آمده بودم امّا اکنون خود را در سه راه عناد و نفرت و عصيان از ورزش می يابم (پيوست شمارة 1)، اين استحاله رفتاری را در من شهروند مردمی آنانی بوجود آوردند که عنوان اوليای ورزش کشور را داشتند و همواره شعار می دادند که «ورزش متعلق به مردم است»، ولی هيچگاه سعی و اهتمامی نورزيدند تا از ديدگاه و منظر مردمی (قعرنشينان) به کليت ورزش بنگرند تا براساس خواست و نياز کسانی که ورزش متعلق به آنان است به تهيه و تدوين اهداف و استراتژي های خود بپردازند؛ بدين سبب است که طرح نظام جامع ورزش که از سوی آنان ارائه می گردد تبديل به يک طرح بوروکراسی وار می شود که نياز و درمان ورزش را در بسط و گسترش «اداری» شدن و القاب و عنوانها و ميزهای بيشتر می بينند، چنين دُکترينی پيشاپيش بدون معاينه و گفتگو با بيمار، نسخة درمان را ارائه و تجويز می کند و معتقدند که در راه درمان قدم گذاشته اند؛ از اين جهت ما در عالم ورزش تقليدی همچنان دوره می کنيم "شب را، و روز را، و هنوز را" در حاليکه امروز ديگر کوچکترين شکی نداريم که بزرگترين مسئله در واقع حتی تنها مسئله ای که ورزشمان درگير آن است، مسئله انتخاب راه و افکار درست است تا ما را به سرمنزل مقصد رهنمون سازد، اگر از عهدة اين کار برآئيم در راه درست قدم برداشته ايم و قادريم تا مشکلاتمان را يکی پس از ديگری حل کنيم. اين ضرورت «بازگشت به خويشتن واقعی ورزشمان» هيچگاه به تحقق و عينيت نمی رسد مگر آنکه زمامدار ورزش بخواهد نسبت به قرائت ها و تأويل هايي که از ورزش وجود دارد، آگاه و مطلع گردد و بعد با بررسی اکمل ترين تأويل، راهی را برگزينند تا با شناخت و اجماع اهالی ورزش بدان راه رهسپار شويم.
آری، جناب آقای کيومرث هاشمی، تعريف و قرائتی که منِ شهروند از ورزش کشور در حال حاضر دارم اينچنين است که: ورزشمان دارای يک ساختار کامل است با تمامی اعضاء و ارکان خود که متأسفانه بدلايلی چند از بدو حياتش به راه تقليد از زُعَمای غربی قدم گذاشت و با سير و سلوک در آن راه توانست با نبض زمان در حد بضاعت خويش با رخدادهای تلخ و شيرين مواجه شود و با فراز و نشيب های خود حس حيات و پويايي را ببرد.
امّا تأويل من شهروند از ورزش: طرح جامع فوتبال، طرح جامع ورزشهاست
يکی از اهالی مردمی ورزش
مهدی ميرابی
< قبلی | بعدی > |
---|