ما بي آنکه هدفمان را بهتر کنيم پيوسته در بسط وسايل خود می کوشيم. «ويل دورانت، تاريخ فلسفه، ص 13»

فصل سرد فوتبالی تاکی دوام دارد؟

آیا می دانی بزرگ درد و غفلت «ما» چیست؟ اینکه یک محصول را نتوانیم به درستی از«غرب» بگیریم و صحیح استفاده نمائیم! «فوتبال» یکی از آن بزرگ محصولات غربی بوده که تفکر حاکم بر روح ایرانی- اسلامی یا آن را به گونه یک «استعمار» پذیرفته که اذهان نسل جوان و جامعه ایرانی را در پی یک «توپ» دوان و روان می دارد تا در غفلت توپ بازی ما «آنان» به امور علمی و فنی و  استعماری خویش پردازند و یا «فوتبال» را در حد یک رشته ورزشی صرف تقلیل داده که عده ای از جوانان و جامعه ایرانی سرگرم فراز ها و فرودهای آن است. آری، اگر فوتبال را یک «سورنا» بشمار آوریم، راز اصلی  اینجاست که درست وقتی «ما» با فوتبال آشنا شدیم اول با دهنه گشاد آن روبروگشتیم و فوتبال را آنگونه شناختیم که بر«ما» وارد شده بود، اما اینکه باید این«سورنا» را برگرداند و از مخرج کوچک آن در او دمید را گوئیا هیچ وقتی نمی خواهیم بشناسیم و امتحان و آزمایش کنیم! بله، اینکه حتی کمترین توجه و تفکر و تاملی بدین غفلت بزرگ از سوی «عالیجاهان و عقلای فوتبالی» در طول تاریخ فوتبالمان مبذول نگردیده«درد»کهنه و دیرینه فوتبال ایرانی است؛ وقتی که نه از درون فوتبالی ها و نه از بیرون آن هیچ کس در اندیشه این تغییر در فوتبال ایرانی نیست، وقتی کسی از اهالی فوتبال و غیر فوتبالی در اندیشه و سودای نواختن در مخرج اصلی سورنا را در سر ندارد، فوتبال ایرانی همین هست که هست! وقتی که در میان «کاندیدای» پست فدراسیون فوتبال ایرانی» کسی را نمی یابیم که نخست منکر این فوتبال مفلوک و عقیم و مصرفی باشد و بعد در مقابل آن از ساختار مردمی و خلاق و سازنده و پویای فوتبالی سخن و خبر دهد، آنگاه چگونه می توان برای آینده روشن فوتبالمان به افق زمان حال و آینده چشم امید و نجات داشت! وقتی که سیاسیون و مذهبیون و فوتبالی ها و ... درصدد نیستند تا این«فوتبال» را برای یکبار هم که شده از نگاه و رصد روح شرقی، ایرانی، اسلامی و شیعی  بنگرند، چگونه می توان باور کرد که«ما» از فوتبال مصرفی و ویرانگر و ترور کنندة داشته ها و سرمایه هایمان روزی خلاص خواهیم شد! (این ویرانگر خلاق که در سایه خردورزی «ما» قابلیت احیاگری خلاق را نیز داراست). وقتی که همگان می دانیم که گمراهان فوتبالی هستیم و جهت تحول مطلوب نیازمند«عزم ملی» هستیم چگونه می توانیم باور کنیم که یکی به نام«مدیریت و قافله سالار فوتبالی» خواهیم برگزید تا درد و دغدغه فوتبالی یک ملت را بردوش کشد و به جای تک تک ایشان درد بکشد و راه درمان ارائه دهد! وقتی که«ما»هنوز نمی دانیم که کیستیم؟ و وزن بودن فوتبالی خویش را نمی توانیم بسنجیم، وقتی که«ما» در خلاء اندیشه فوتبالی زیست می کنیم، آیا زمین و زمان گواهی نمی دهند که «ما» نیازمند یک «ابر مدیر فوتبالی» هستیم؟ که «ابر ایده فوتبالی» داشته باشد، یک به اشراق فوتبالی رسیده که می داند چگونه از قالبی مرده به قالبی زنده باید هجرت کرد؟ افسوس و صد افسوس که این مهم را نه«مجمع عمومی فوتبال»، این عقل حاکم و حَکَم، «درک» می کند و نه اهالی خاص و عام فوتبالمان، لذا مقوله انتخابات فوتبالی و نظر و رای «مجمع عمومی» یک بازی تقلیدی و بوروکراسی زده است که بنا بر مصلحت زمانی در شرف انجام است! (عزل و نصب فوتبالی) وقتی که«ما» غفلت زده فوتبالی هستیم و هنوز نمی توانیم «درد و درمان» فوتبالی خویش را تشخیص و نقد کنیم و سپس راه و راهکار دگرگونی خویش را بیابیم، چه آقای x برود و آقای z بیاید به قول «فاوست»  من که همواره يک برده ام، چه اهميت دارد که بردة تو باشم يا هر کس ديگری. وقتی که اندیشه «شناسائی فوتبال» در روح ایرانی مرده است، هرکاری که در عالم فعلی فوتبال تقلیدی انجام دهیم یک«بازی»است، بله«بازی»! امروز«مجمعی عمومی فوتبال» در آستانه زایش و عدم زایش«یک ابر مدیر» قرار دارد، امروز، برای فوتبال ایرانی روزی است که باید تن به تحول مدیریت و قافله سالار دهد، امروز همان روزیست که در لحظه های ناکامی و شکست و ابتذال و ... به دنبالش می گشتیم و بودیم، همان روزها و لحظه هائی که می گفتیم اکنون وقتش نیست؛ بگذار به روز خویش چاره سازی کنیم، روزیکه جریان و سرچشمه فوتبال می تواند تغییر مسیر مطلوب یا ناهنجار دهد، «روز انتخاب من بزرگ»یا«ابرمدیری خردورز» که «ما» را با حقیقت فوتبال آشنا و روبرو می کند تا آفرینده باشیم و یا بلعکس آن و در این راستا چه زیبا می گوید جبران خلیل جبران که آموخته های سترگی که مسير زندگی انسان را تغيير جهت داده است گرايشی ذهنی در روح يک شخص بوده که با نبوغ خود از محيط خويش جدا بوده است. انديشة يک تن، اهرام ثلاثه را برپا داشت، و يک عاطفه، تروا را ويران کرد و يک نظر، شکوه اسلام را پديد آورد و تنها کلمه ای کتابخانة اسکندريه را سوزانيد. امید آنکه «مجمع عمومی فوتبال» به معنی واقعی و حقیقی در پی یافتن و برگزیدن «ابرمدیر فوتبالی» باشد، آن کس که به «ما» چگونه زیستن فوتبالی را بیاموزاند، باشد که مجمع عمومی فوتبال دست به سرنوشت سازی فوتبال ایرانی(تعلیق انتخابات فوتبالی) زند و سپس مدخلی نوین جهت یافتن و بروز آن«ابر مدیر فوتبالی» به روی جامعه ایرانی – فوتبالی بگشاید و رسالت سخت و خطیر خویش را به انجام و نمایش گذارد، بدان امید- بدرود.                                                یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

از بردگی تخيل نمی توان به تدريج بيرون آمد، جهشی لازم است. «باروخ اسپينوزا، در اصلاح فاهمه، ص 12»

 

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز144
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416890