غافل، تو نشسته به محنت و رنج                 واندر بغل تو کلید گنج «شیخ بهائی»

گدای فوتبالی و گنج مدفون

بله ای عزیز دل بگذار برایت حکایتی را باز گو نمایم بدین شرح که: گدایی سی سال کنار جاده ای نشسته بود ، یک روز غریبه ای از کنار او می گذاشت ، گدا به طور اتوماتیک ، کاسه ی خود را به سوی غریبه گرفت و گفت؛ «بده در راه خدا»  غریبه گفت:«چیزی ندارم تا به تو بدهم» آنگاه از گدا پرسید: آن چیست که رویش نشسته ای؟» گدا پاسخ داد، «هیچی، یک صندوق قدیمی ست، تا زمانی که یادم می آید روی همین صندوق نشسته ام» غریبه پرسید«آیا تاکنون داخل صندوق را دیده ای؟ »گدا جواب داد، «نه برای چه باید داخلش را ببینم؟ در این صندوق هیچ چیز وجود ندارد» غریبه اصرار کرد«چه عیبی دارد؟ نگاهی به داخل صندوق بینداز» گدا کنجکاو شد وسعی کرد در صندوق را باز کند ، ناگهان در صندوق باز شد و گدا با حیرت و ناباوری و شادمانی مشاهده کرد که صندوقش پر از جواهر است.

اکنون من همان غربیه ام در دیار فوتبالی که سالهاست به اولیای فوتبال و همچنین به اهالی دست اندر کار آن  می گویم باید به  درون صندوق فوتبال تقلیدی نگاه کرد و«ساختار مردمی فوتبال» را که درنهاد آن مدفون شده را کاووش کرد!، آن سرمایه بزرگ و عظیم مردمی راکه متاسفانه عالی جاهان غاصب فوتبالی بر روی آن نشسته اند و دردا و حسرتا که نه گوشی دارند تا بشنوند و نه آنقدر کنجکاوند که ذهن شان بدین مطلب پی ببرد که درصندوق فوتبال تقلیدی چیزی بزرگ و پر بها نهفته شده! به نام «فوتبال مردمی»،(یا همان انرژی مردمی) اما افسوس که این مزرعه را آب گرفته / دهقان مصیبت زده را خواب گرفته.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

به توانائی خود ایمان داشتن نیمی از کامیابی است. روسو

 

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز43
mod_vvisit_counterدیروز55
mod_vvisit_counterمجموع414803