اگر وزیر ورزش بودم

آسمان شو، ابر شو، باران ببار                                ناودان بارش کند، نبود به کار

آب اندر ناودان عاریتیست                                   آب اندر ابر و دریا فطرتیست «مولوی»

من شهروند ایرانی اگر روزی «وزیر» ورزش و جوانان می شدم بی شک در خانه ملت با اطمینان کامل اعلام می داشتم که 2 هدف اصلی را پی خواهم گرفت و به سرانجامی نکو می رسانم:(سقف و کف ورزش)

1- به «ورزش عام» به طور جد می پرداختم و به عموم جامعه ایرانی نوید می دادم که «ورزش» را درون خانه های آنان خواهم برد و

2- در خصوص «ورزش خاص» یا همان ابر رشته ورزش هایمان (فوتبال) به جامعه ایرانی بویژه نسل جوان قول می دادم که به زودی شاهد آفرینش «یک ساختار مطلوب ملی فوتبالی» که در خور شان و مقام ایران زمین باشد، خواهند بود.

آری با راهکار «تای چی»(ووشو) یا همان پایه اولیه ورزش همگانی کشور چین به استقبال اولین سنگ بنای «ورزش عام» می رفتم و در این راه نخست از دیپلماسی (وزیر ورزش کشور چین) جهت وارد کردن این رشته ورزشی و بعد از نیروهای داخلی (فدراسیون مربوطه و کارشناسان و پیشکسوتان و اهل فن و رسانه ها) جهت بومی کردن آن کمک می گرفتم تا ارمغانی بزرگ را به ملت خویش تقدیم دارم(سلامت و صحت جسمانی عموم شهروندان و نشاط جامعه ایرانی یا همان « سنگ بنای ورزش همگانی»).

و اما در خصوص «ورزش خاص یا ابر رشته ورزش هایمان» با راهکار «فوتبال بهره وری یا مردمی» به استقبال رنسانسی در این رشته پر طرفدار و فراملی می پرداختم و پایه های یک ساختار مطلوب را که فراخور شان و مقام ایرانی باشد به دست «مردم و برای مردم»  پی می افکندم و برای تحقق این مهم نخست تشکیل فدراسیونی «غیرمتعارف و موقت» به نام فوتبال مردمی در بدنه ورزش کشور را ضروری می دیدم که می بایست این فدراسیون نه تنها به جبران مافات فوتبال ایرانی بپردازد بلکه باید یک ساختار هرچند کوچک و نوپا ولی آگاهانه و خردورزانه ایجاد و احداث نماید، و یا به ایجاد و احداث «شورای 40 نفره خبرگان فوتبال ایرانی» اهتمام  می نمودم و این دگردیسی فوتبالی را همراه با حمایت مادی و معنوی از آن شورا طلب می نمودم.

بی تردید در کمتر از 2 سال می توان این دو استراتژی ورزشی را از ذهنیت به فعلیت رساند و خیری برین را در این مرز و بوم جاری و ساری ساخت و نامی نکو از خود به یادگار گذاشت.

افسوس که درویش را نباشد برگ سرای سلطان                  مائیم وکهنه طرحی کآتش در آن توان زد.

دریغا که 16 سال توپ این کارشناس و آن کارشناس و این ساختمان و آن ساختمان و این جناب و آن جناب شدم و هیچگاه نتوانستم به راس ورزش خود بگویم که در دام «مشاوران و کارشناسان و مدیران و معاونین» خویش قرار نگیرد، زیراکه آنان الینه شده ساختار تقلیدی هستند که در آن رشد و پرورش و بالندگی یافته اند. آری، هیچگاه نتوانستم به حضور راس ورزش کشور برسم و به او بگویم که زیرمجموعه حضرتعالی منتظران آنند که ایده واستراتژی و راهکار شما را به تحقق رسانند (شما مصدر امور هستید) و اگر  خود «اتوپیای» ورزشی ندارید و تنها به راهبر امور فعلی ورزش توجه و اهتمام دارید، بیائید از نظرگاه و جهان بینی من مردمی ورزش به قضاوت بنشیند و بنگرید و ببینید که نیاز ورزشی ای که من شهروند ادراک می کنم چیست و نیز چگونه به تعالی ورزش می نگرم و در مقابل هر نقد انتقادی یک «راهکار پیشنهادی» نیز ارائه می دهم! آری، ای راس ورزش ایران زمین، این تنها شما هستید که می توانید پایه و بنیاد هر امر خیری را در ورزش بگذارید نه زیرمجموعه شما. باشد که روزی من شهروند ایرانی بتوانم نیاز و ضرورت ورزشی خویش را به سمع و نظر بزرگ مسئول  ورزش ایران زمین برسانم، بدان امید، بدرود.

نباید مطالب غلطی که از گذشته در ذهن ما برنامه ریزی شده اند حال و اینده ما را تباه کنند «آنتونی رابینز»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز16
mod_vvisit_counterدیروز155
mod_vvisit_counterمجموع414721