قالب تو رومی و دل زنگی است               رو که نه اين شيوة يکرنگی است «جامی»

معرفت شناسی فوتبالی

اگر در طول حیات و تکوین فوتبال ایرانی «عقلای» آن هرچند برای مدتی کوتاه و گذرا به رویکرد «معرفت شناسی فوتبالی» پرداخته بودند بی شک فوتبالمان اینک و امروز آنقدر خار و خفیف نمی شد که هر کسی از ره برسد بر فرقش بکوبد و از عملش نیز خرسند باشد! اینکه فوتبال ایرانی مجنون صفت غرق در تقدیس وستایش الهه ناز فوتبال غربی شد و بی چون و چرا سالک لحظه های آن گردید و کرکره «تعقل» و تامل در ذات معشوق را پایین کشید و دکان عشق ورزی «مفرط» و شرقی خویش را با شور و شوق بسیار خالصانه گشوده داشت تا ثابت کند که اولین و بهترین «عشاق شرقی» فوتبال است موجب شد که همواره «گنگ خواب دیده فوتبالی» باشیم (مسخ شده کامل)؛ اینکه همواره و پیوسته غرق در ظاهر شدیم و از باطن فوتبال بی خبر ماندیم، «ما» را تبدیل به «نبوغ در خود گندیده» نمود چراکه خواسته و ناخواسته بسان آن میمونی شدیم که می خواست عکس «ماه» را در برکه گل آلود تصاحب کند؛ اینکه با تقلید از فوتبال غرب خواستیم تا به تبیین فوتبال ایرانی پردازیم سبب شد تا تمامی اهتمام مان صرف امور «روبنائی» فوتبال شود و از امور حیاتی و بنیادین و «زیربنا سازی فوتبالی» غافل و فارغ بمانیم و متاسفانه در راهبرد امور به جای «انتخاب آگاهانه» و درست در مقابل «انتخاب تحمیلی» و بالاجبار قرار داشته باشیم، زیراکه فاقد «خودآگاهی فوتبالی» بودیم، (درپس آینه فوتبال غربی، ما را طوطی صفت داشته اند/ آنچه استاد غربزده فوتبالی گفت بگو، می گوئیم). ازاین روی نیروی دگری که نا محسوس است (دیو فوتبالی یا همان ساختار تقلیدی فوتبال) همواره حاکم بر روند و سرنوشت فوتبالی مان بوده، همان نیروئی که سالها و دهه هاست که چرخ فوتبالمان را چرخانده و چرخانده تا اینک و امروز که لنگی و عدم تعادل آن چنان افزون شده که گوئیا شتاب و حرکتش تازیانه ای است که بالا می رود و برگوشت و پوست و استخوانمان فرودمی آید  (فوتبال فریاد و آه و ناله و فغان و ماتم) و با این احوال برزخی فوتبالمان، جای گریه و تاسف اینجاست که عالی جاهان فوتبالمان به جای آنکه در اندیشه آسیب شناسی و جرم شناسی فوتبالمان برآیند تا در سایه آن نشست ها و کنکاش ها راه به «معرفت شناسی فوتبالی» ببریم (نقشه راه فوتبال ایرانی) خود و جامعه فوتبال را با ترفند عزل و نصب «مربیان» خواه وطنی یا خارجی سر کار گذاشته اند تا همچنان «حیات گنگ» فوتبال ایرانی تداوم و بقا داشته باشد. آری به خدا این خودفریبی بزرگی است که در درون شبه ساختاری بوروکراسی به نام «اساسنامه زدگی فوتبال ایرانی» از یک مربی خواه وطنی یا خارجی توقع و انتظار داشته باشیم که بیاید و در مقابل سیل عظیم ویرانگر ساختار تقلیدی فوتبال که سالهاست تداوم و بقا داشته بایستد و بعد روند و جریان معدوم کننده آن را تبدیل به حیات و سرزندگی کند تا مدیریت های حاکم بر فوتبالمان بر سر سفره نعمات آنان بنشینند و «من»«من» کنند که رستم یلی بود در سیستان که من کردمش رستم دستان! بله براستی اگر شما عالی جاهان فوتبال در اندیشه نجات فوتبال ایرانی هستید به باب «معرفت شناسی فوتبالی» روکنید و عزیز فوتبالی یک ملت و دولت را پس از سالها و دهه ها موجب و شامل شوید! اکنون بیایید باور کنید که ایرانی می تواند در پرتو نور و بصیرت جمعی و ملی، بهترین و کاملترین مفسر«معرفت شناسی فوتبالی» باشد و نیز زیباترین «نحله و مکتب» فوتبالی را بیافریند، باشد که روزی بزرگ اهتمام «فدارسیون نشینان فوتبالمان» برگزاری «کنگره معرفت شناسی فوتبالی» گردد تا جامع ترین ساختار فوتبالی (ساختار فوتبال مردمی یا بهره وری) پا به عرصه حیات و تکوین و تعالی نهد تا آنگاه«خودآگاهی فوتبالی» خویش را متجلی ومتبلور سازیم و آنی بشویم که زیبنده نام ایران و ایرانی است.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

کسی کو نجويد سرانجام خويش                           نيابد ز گيتی همی کام خويش

«مولوی»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز83
mod_vvisit_counterدیروز48
mod_vvisit_counterمجموع416510