گر تو قرآن بدين نمط خوانی                  ببری  رونق مسلمانی

«سعدی»

پایان دونده

خنده خنده با بلدوزر غلتک دار فیفا تا اینجا «ما» را کشاندی و در باطلاق فوتبال ایرانی فرو بردی، خنده خنده و مطیعانه از یک دونده ساده و مبتدی رشته «دومیدانی» تا معاونت ورزش کشور و کمیته ملی المپیک و ریاست فدراسیون فوتبال(ابررشته ورزشهایمان) پیش آمدی و در این راه، این کنفدراسیون فوتبال آسیا بود که ویژگی و هنر فردیت را در مدیریت بوروکراسی– ورزشی شناخت و پاس داشت و به نشان بهترین فدارسیون آسیا نائل آمدی! قبل از کنفدراسیون فوتبال آسیا این مهندس علی آبادی ریاست وقت ورزش کشور بود که به زعم خویش دریافته بود که نیاز فوتبال ایرانی به مدیریتی است«بوروکراسی» فهم که باید بیاید و حلقه اتصالی برای تمامیت فوتبال «سیال»مان شود تا سامانی ایجاد گردد و تو را براین مسند مهم و خطیر نشاند و اینک و امروز می بینی و می بینیم که هم بر تفکر «مهندس علی آبادی» و هم کنفدراسیون فوتبال آسیا باید خط بطلانی کشید که می پنداشتند راه نجات فوتبال ایرانی در «مدیریت بوروکراسی» است. آری این همواره از سرنوشت فوتبالمان بوده که مدیریت های من سالار سرنوشت سازان فوتبال ایرانی گردند و از منظر شخصی و سلیقه ای بدان بنگرند و راه درمان و نجات آنرا بنابر مزاج خود تجویز و صادر کنند؛ سالها پیش سرنوشت سازان فوتبال ایرانی براین باور بودند که تنها مدیریت «نظامی» میتواند سامان بخش و دیسیپلین آور برای فوتبال ایرانی گردد و لذا به دنبال مدیریت نظامی رفتند و زمان گذشت و ثابت شد که این تفکر نیز جوابگوی فوتبالمان نیست پس به دنبال مدیریت تجاری و صنعتی رفتند و زمان گذشت و عدم کارآئی ایشان نیز به اثبات رسید، پس به دنبال مدیریت فوتبالی رفتند و در گذر زمان عدم موفقیت آنان نیز هویدا شد تا اینکه با تعلیق فوتبالمان از سوی فیفا مدیریت اساسنامه زده بر سرنوشت فوتبالمان تحمیل شد (مدیریت نقشه خوان نه مدیریت فرا نقشه دان) و اکنون بزرگ اسطوره مدیریت بوروکراسی- ورزشی مان (جناب آقای مهندس علی کفاشیان) با دستی تهی(درزمان حال) همراه با خرابه ای تمام عیار و کامل که درپشت سرخود در صحنه فوتبال ایرانی باقی مانده !!! و «ما» فلک زدگان فوتبالی را هجوم این سئوال بزرگ در برگرفته که مدیریت بعدی فوتبالمان باید از چه جنسی و نوعی باشد ؟ براستی که فوتبال ایرانی همواره و پیوسته از این مدیریت سوپرمن وار به آن مدیریت سوپرمن وار پناه و التجا آورده اما بعد از مدتی دیده که چگونه گردونه فوتبال تک تک آنان را از گردونه به بیرون پرتاب کرده و ایشان تا مدتها در کمای ذهنی و استخوان خرد کردن فوتبالی اسیر و گرفتار بوده اند؛ بله «ما» بارها و بارها «کرم شب تاب» فوتبالی خویش را با چشم ها و دلهای خود مشایعت کرده ایم تا بالا روندکه شاید با صعودشان بتوانند تمامیت پوسته و حجاب ساختار تقلیدی فوتبالمان را که بر«ما» پوشیده و مستور مانده، بنمایانند تا آنگاه «ما» در پرتوی کاری جمعی، کاری کارستان کنیم! افسوس و دردا و دریغا که هیچ کرم شب تابی بر «ما» خرده نگرفت که از وی توقع معجزه داریم و نگفت که باید یکان یکان مان مشعلی فروزنده شود (فوتبال مردمی در مقابل فوتبال قائم به فرد) تا ورود «نور» به ظلمت سرای فوتبالی محقق و میسر شود. با این اوصاف آیا مدیریت بعدی فوتبالمان به «ما» می گوید که چگونه با نورهای اندک و فردی خویش (ساختار فوتبال مردمی)، چلچراغی روشن و تابناک شویم تا آنچه که تاکنون بر «ما» پوشیده و مستور مانده است، هویدا و آشکار گردد. (فرقان)

كسی كه دو بار از روی یك سنگ بلغزد، شایسته است كه هر دو پایش بشكند

خشک ابری که بود ز آب تهی                 نايد از وی صفتِ آب دهی

«جامی»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز93
mod_vvisit_counterدیروز48
mod_vvisit_counterمجموع416520