ميخواهم  بگويم ......

فقر  همه جا سر ميكشد .......

فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني  هم  نيست ......

فقر ، چيزي را  " نداشتن " است، ولي، آن چيز پول نيست ..... طلا و غذا نيست  .......

فقر ،  همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتة يك كتابفروشي مي نشيند ......

فقر،  تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است،‌ كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند ......

فقر، كتيبة سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند .....

فقر، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود .....

فقر،  همه جا سر ميكشد ........

فقر، شب را " بي غذا  " سر كردن نيست...

فقر، روز را  " بي انديشه"   سر كردن است. «دکترعلی شریعتی»

 

داغ بردگی ذهنی فوتبالمان

داغ بردگی فوتبال، آنهم بر روح بلند ایرانی ننگی است غیر قابل تحمل و انکار ؛ ننگی که بسیاری از فرزندان این مرز و بوم همواره دغدغه طرد و نفی آنرا داشته اند ولی افسوس که در طول تاریخ فوتبالمان عالیجاهان مسئول در آن این داغ و ننگ را نه تنها نشناختند و درک نکردند بلکه مجدانه کوشیدند تا با آوردن مربی خارجی برتفاخر و تزئین این داغ بردگی ذهنی بکوشند و در حد توان و بضاعت خویش آنرا بیارایند و آرایش کنندکه نیکو داغی است ! تقابل این 2 جریان و جهان بینی فوتبالی(1- تقدیس و تفاخر بر داغ بردگی فوتبال غرب، 2- دفع و نفی مردمی داغ بردگی فوتبال ایرانی) همواره و پیوسته به شکل های مختلفی وجود داشته و در این میان همواره و پیوسته نیز تفکر «فاتح» و غالب همان تفکر و جهان بینی غرب زده فوتبالی بوده و لذا تاکنون سرنوشت فوتبالمان را خواسته و ناخواسته این جهان بینی و تفکر رقم زده است. رویکرد امروزین فدراسیون فوتبالمان به «مربی خارجی» یعنی همان دل برگرفتن از مربی وطنی و فهم عام و خاص فوتبالمان مبنی بر اینکه «ما» نمی دانیم که فوتبال چیست؟ و تو ای مربی خارجی بیا و به «ما» بگو که چگونه فوتبال بازی کنیم، و این یعنی تو نیز مانند اسلاف خویش بیا و در برج عاج فوتبالمان برای مدتی سُکنی گزین، آنگاه خواهی دید که «ما» چه مشتاقانه و مجدانه «شرف یاب» حضورتان می شویم (خاطره استقبال از کلمنته درفرودگاه امام خمینی (ره) یادتان هست که از ذوق زدگی می خواستیم وی را سرنگون کنیم). آری بیا و ببین که «ما» چه صبورانه و محترمانه تکریم و ستایش ات می کنیم و با چه فخر و مباهاتی «گفته هایت » را چون بوقی و بلندگوئی به یکدیگر می رسانیم که بَه بَه چه گوهر بار می فرمائید! اصلا کاری می کنیم که هرگاه خواستی «ما» را ترک کنی «گریه» امانت ندهد و همواره و پیوسته زبان به مهمان نوازیمان بگشائی و...  براستی که تاریخ فوتبالمان گواه است که «ما» همواره از مربی خارجی خواسته ایم تا بیاید و تمامی عقب ماندگی فوتبالمان را جبران نمایدو همچنین رشد و تعالی جهشی و چشمگیر آنرا فراهم و میسر سازد، اما در پایان دیده و آزموده ایم که با آمدن یک گل بهار نمی آید؛ دیده ایم که آنان نیز به جای فوتبال سازی در کشورمان به فوتبال بازی پرداخته اند؛ دیده ایم که اعلا درجه موفقیت یک مربی خارجی هدایت موقت و باکلاس تیم ملی مان بوده، نه ساختار آفرینی و ساختار سازی در فوتبالی که فاقد ساختار است  و دریغا و دردا که «ما» هیچگاه نتوانستیم صادقانه و بی ریا از مربیان خارجی بخواهیم که بیایند و به «ما» نحوة ساختار آفرینی را تعلیم دهند (رمز اصلی و بومی نمودن یک جامعه فوتبالی را که با پاهای خویش فوتبال بازی کند نه با پاهای چوبین و عاریه ای). براستی «ما» از میان مربیان خارجی چه کسی را می شناسیم تا همانند «جان دیوئی»(بنیان گذار آموزش نوین و همگانی) که به آسیا سفرکرد(ژاپن) و مایل بود تا نحوه و روش ساختار آفرینی و ساختار سازی را درخصوص «آموزش وپرورش» به دیگر ملت ها تعلیم دهد؟ بله «ما» می توانیم با صرف دلارهای فراوان بهترین مربی خارجی را به ایران آوریم و برای مدتی خود و جامعه فوتبال را سرگرم فوتبال بازی کنیم اما هیچگاه نمی توانیم برای فوتبالمان «ساختار آفرین و ساختار سازی» را استخدام کنیم، چراکه این مهم در حیطه و توان یک نفر یا چند نفر بیگانه با فرهنگ و داشته هایمان نیست بلکه این امر تنها بدست و اهتمام «روح جمعی مان» قابل تحقق است(چیزیست که خود باید بیافرینیم) بنابراین آوردن مربی خارجی را تنها راه حل و ترفند برای رهائی از آچمززدگی فوتبالمان بشمار می آوریم تا چرخ ساختار تقلیدی فوتبالمان بچرخد و بچرخد، زیراکه تفکر غالب برفوتبالمان دارای جهان بینی غربی– فوتبالی است ؛ با این توصیف بیائیم بپذیریم که «خلاء اندیشه» یا تک بعدی بودن نگاه و حاکمیت غربی برفوتبالمان چیزیست که همچنان ادامه و بقا دارد و «ما» را به هیچستان فوتبالی راهبر است. به امید روزیکه نگاه و جهان بینی ضد بردگی فوتبال غربی جایی درحاکمیت فوتبال ایرانی بیابد، تفکری که به فوتبال از منظر انسان شرقی می نگرد و در سودای بومی کردن «فوتبال»است، همان تفکر ناب ایرانی که دانش و انرژی هسته ای را که در انحصار غرب بود، ملی و بومی کرد.

یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی

در تو هم ديوست و هم ملکی                   هم زمينی بقدر و هم فلکی

ترک ديو کنی ملک باشی                        ز شرف برتر از فلک باشی

 

اكتشاف نگريستن به آن چيزي است كه ديگران مي بينند و انديشيدن در مورد آن است بگونه اي كه ديگران نمي انديشند. (آلبرت.اس.گئورگي)

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز17
mod_vvisit_counterدیروز36
mod_vvisit_counterمجموع415245