بمناسبت جشنواره مطبوعات

برای شناخت آدمیان، بجای کنکاش در اندیشه تک تک آنها ، بدنبال شناخت پیشوای انگاره و خرد آنها باشید. «بودا»

مصلح فوتبال  ایرانی کیست؟

ایکاش برای یک بار هم که شده می آمدیم در طول تاریخ فوتبالمان از جامعه عام و خاص فوتبالی سئوال می کردیم که به نظر شما آیا سازنده و نجات بخش آینده فوتبال ایرانی یک «فرد»می تواند باشد؟(به نام مدیریت ایده و اندیشه برتر)که باید جمیع اهالی فوتبال در درگاه «زمان» به انتظار بماند تا او بیاید و گره از کار فرو بسته «ما» بگشاید؟ یا مرجعی است به نام «عقل متعارف و فعال» فوتبال ایرانی؟ (رسانه ها) همانانیکه تاریخ فوتبالمان نشان داده مدیر یت ها آمدنی و رفتنی هستند اما آنان ماندگار ترین رکن فوتبالی درجامعه بوده اند،کدامیک؟ براستی آیا یک «نفر» می تواند ناجی فوتبال ایرانی باشد؟ او کیست و انتظار آوردن چه چیزی را به فوتبال از او خواهانیم؟ یک ساختارشکن و ساختارآفرین؟ یا فقط ساختار گردانی که شعارهای پرطمطراق بتواند سر دهد و برای مدتی خود و «ما» را سر کار بگذارد؟ تاکنون سیر و روند تاریخ فوتبالمان نشان وگواه است که «ما» همواره چشم به افق «مدیریت ها» (ساختار قائم به شخص) دوخته ایم تا یکی از میان ایشان از راه بیایند و مژده یک روزگار شاد و پویا و هدفمند را  اگر توانستند برای فوتبالمان سر دهند و در این راستا نیز دیده ایم که این مدیریت آمده و آن مدیر رفته و همچنان «ما» غفلت زدگان  فوتبالی باقی مانده ایم و در این میان صد افسوس که  هیچ گاه به خود نگفتیم که بیائیم برای یک بار هم که شده  با «خرد جمعی و ملی» در حل معضل مان بکوشیم و بنگریم و از سوپرمن بازی و سوپرمن سازی خویش دست بکشیم و ببینیم که هیچ کس بهتر از خود «ما» نمی تواند درمانگر و نجات بخش مان باشد؛(ایجاد ساختار قائم به جمع برای یک بار، حتی با مجازی سازی و پذیرش رسالتی موقت). آری وقتی که رسانه ها جار نمی زنند که  ایهالناس مشکل و معضل اصلی فوتبال ایرانی در «عدم اندیشه و خرد برتر» است (فوتبال ایرانی در خلاء اندیشه است، سیال در هستی خود)، وقتی نمی گویندکه واقعیت وجود و عملکرد «ما» در عالم فوتبال همانند کشتی ای  سکان شکسته است که همواره دست خوش موج حادثات بوده (نه اختیاردار هدایت آن) و متاسفانه افسوس که در گذر سالها و دهه ها،  نه ناخدایان این شناور و نه خدمه آن، هیچ گاه شک نکرده اند که «میله رابط» میان فرمان با سکان شاید شکسته است یا معدوم شده و یا اصلا از اول چنین چیزی را فاقد بوده و لذا تمامی اعمال و رفتار«ما» یک بازی تمامی عیار گردیده؛ اینکه ناخدا فرمان کشتی را یا در دست دارد و یا دستور چرخش کشتی را صادر می کند و علیرغم اینکه فرامین را به انجام می رساند و می رسانیم اما در یک «توهم» هدایت کشتی قرار گرفته ایم که «ما» هادی آن هستیم !!! و همین باور غلط(عدم شک) باعث گردیده که به وضعیت موجود همواره تن در دهیم و هیچ گاه نیز بر علیه آن برانگیخته نشویم! بله، رسانه ها به «ما» و خویش  این حقیقت را نگفته اند که «ما» بختک زدگان فوتبالی هستیم و نیاز به یک «توتم» شکن داریم و تاکنون همچنان که دیده ایم و دیده اند، هیچ فردی و مدیری نتوانسته آن  بت شکن باشد (همانطور که تاریخ فوتبالمان گواه است) و این رسالت خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه بر دوش رسانه ها است تا در نقش مدعی العموم فوتبالی خویش، وظیفه ای را که مدیریت های فردی جهت نجات فوتبال نتوانستند به انجام رسانند، با توان جمعی خویش برای یکبار بسیج شوند و این قافله را با خرد جمعی–فوتبالی– ایرانی  به مقصد و مقصود رسانند(جبران مافات فوتبالی). براستی که «رسانه هایمان» در اجماع خویش به سهولت می توانند یا خود ناجی فوتبالمان شوند و یا «ناجی» پنهان را درکمترین زمان ممکن بیابند و همراه با وی پای به انجام رسالت واقعی و حقیقی خویش که همانا «پیشگامی در خردورزی و روشنگری» در درون جامعه است نهند. با این توصیف، ای کاش یکی می آمد و به رسانه های فوتبالیمان می گفت که تنها سازنده و تعالی بخش واقعی فوتبال ایرانی شما هستید و تاهنگامی که برانگیخته در راه رسالت اصیل و انقلابی خویش نشوید، همچنان سایه جهل و بختک زدگی فوتبالی تداوم خواهد داشت؛ آری زنگ اخبار یک جامعه وقتی که دچار نقص فنی و فکری می شود، طبیعی و بدیهی است که  بر پوسته گنگی فوتبالمان لایه های بیشتری افزوده گردد و آنگاه دیگر «پوسته شکنی»کاری بس مجهول و خیالی گردد، اما، اما اگر این زنگ اخبار درست در زمان خود به صدا در آید (ادراک رسالت خویش) یک جامعه را متوجه یک رسالت بدیع و راه متعالی می کند (پیوند تعقل فوتبالی+ با جسم فوتبالی= باآفرینش روح تازه فوتبالی) با این توصیف که تنها ترین نجات بخش واقعی فوتبالمان «رسانه ها» هستند. اکنون برای هر شهروند فوتبالی این سئوال پیش می آید که براستی چه کسی می تواند به رسانه هایمان بگوید که شماها درد و درمان فوتبال ایرانی هستید و وقت و زمان آن رسیده که از خواب بیدار شوید (تبدیل فضای خوابستان به بیدارستان و سپس چیستان فوتبال ایرانی) و یا کدامین رسانه ای یافت می شود که بدنبال معرفی یک ابر مدیر فوتبالی باشد تا او بیاید و جامعه کلان رسانه هایمان را متوجه بیداری خویش و نقش و رسالت واقعی شان کند؟ آیا یک روز جمیع رسانه های فوتبالی ناگهان بیدار می شوند و بعد به تبع آن «ما» را نیز بیدار می کنند؟ آن روز کی فرا می رسد، امید آنکه رسانه هایمان ایمان و باور آّورند که تنها «مصلح» و سازنده فوتبال ایرانی هستند و عزیز و حضیض آن را رقم می زنند.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

باید خود را مقید کنیم که از اشتباههای خود پند بگیریم، نه اینکه به خود بپیچیم و خویشتن را ملامت کنیم. «آنتونی رابینز»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز210
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416956