زندگی کامل و طولانی به شرطی دست می دهد که هدفی داشته باشيم که پيوسته در تغيير و تبديل باشد و همواره از انسان جلوتر برود. آنچه هم اکنون هستيد هدف نيست.«گوته»

تحقیر بین المللی فوتبالمان تاکی؟

همین دیروز بود که «فیفا» با اسلحه «تعلیق» اش فوتبالمان را تحقیر کرد و «یوغی» بند بند به نام اساسنامه را به پاهایمان بست (تا به اصطلاح معقر و وزین شویم و از سیالی خویش رهائی یابیم)! آیا به خاطر داریم که آن روز به «ما» گفتند که آینده ای خوب و مطلوب را از پی خواهیم داشت! و آنگاه که «ما» مجاب به رفتن در «نقشه راه» با قل و زنجیر اساسنامه شدیم به ما نشان بهترین فدراسیون «بندشناس» را دادند و اینک نیز با کسر سهمیه آسیائی تو سرمان می زنند که چرا وزین تر راه نمی رویم! و در این میان اگر تمامی نیرو ها و داشته ها و باورها و خود باوری هایمان تحلیل برود و از محتوا و برنامه و راه حقیقی بدور باشیم، عیبی ندارد و کسی سرزنش مان نمی کند زیراکه «ما» ملزم به رعایت ظاهر سازی و قالبی شدن خویش هستیم و با این اوصاف معلوم نیست که برای امروز و فردایمان چه خوابی دیده اند تا بیشتر از پیش تحقیرمان کنند. آری «ما» آنقدر فقیر و یتیم فکری و رفتاری بودیم که دل فیفا برایمان سوخت و گفت «تو» از آنِ منی و بعد نظام ورزش کشور را مجاب کرد تا رخت و لباس و کفشی مناسب که به اصطلاح کمیته انتقالی فراهم کرده بود، بر تن این بچه یتیم کنند (اساسنامه زدگی فوتبال) و در این راستا نظام ورزش ایرانی، بزرگ سمبل مدیریت بوروکراسی (علی کفاشیان) را مامور به تن کردن آن لباس و کفش فیفاپسند نمودند و بیچاره ریاست فدراسیون فوتبال پنداشت که جملگی فوتبال یعنی کفش و لباس داشتن (فوتبال اساسنامه ای)! طفلک علی کفاشیان که فوتبالی نبود اما بر حسب امر بری وارد آن حوزه شده بود، نمی دانست که فوتبال دارای 2 وجه کلی و اصلی (وجه عملی، وجه نظری) است و لذا تنها به وجه عملی که از سوی کمیته انتقالی تبیین شده بود نگریست و شدیم فوتبال رونده و دونده که فاقد غایت های میان مدت و دراز مدت است (فوتبال فاقد مرام نامه).

بله «ما» هنوز همان فقیری که بودیم، هستیم. «ما» را در قالب اساسنامه کردند و هیچ کدام مان اعتراضی نکرد! آن روز اگر اعتراضی نداشتیم بدان جهت بودکه فکر می کردیم با لباس زیبا پوشیدن به تغذیه روح و جانی تازه راه خواهیم پیدا کرد! اما در گذر زمان دیدیم که جامه نو، تفکر نوئی را نه تنها برایمان به ارمغان نیاورد بلکه ته مانده فوتبال سنتی مان که محصولش «فوتبال غیرتی» بود را از بین برد و کم رنگ کرد؛ از این روی امروز دیگر «ما» به هیچ راهی مومن نیستیم زیراکه دیدیم راه اساسنامه ای، راه سرمایه سوزی و تدفین داشته هایمان بوده و گواه صادق آن اینست که ماشین اساسنامه ای از هر پلی که گذر کرده آن پل بلافاصله شکسته و معدوم گردیده است(شکست تیم های جوانان و نوجوانان و امید و...) و این ماشین ویرانگر باز به ایستگاهی جهانی که روزی آغاز منحوس اش از آنجا بود می رسد و شاید در دور بعد نیز بناست که بر روی ویرانه هائی که برایمان به بار آورده گذر کند تا این بار خاک و غبار راهها شویم!!! (دست مایه ای مطلوب جهت آنکه سهل و روان تر در قالب های فوتبال سرمایه داری قرار گیریم).

براستی که این فوتبال هنوز یتیم و مفلوک است و«نیازمند» کسی و مدیری و مرجع و مقامی می باشد که نخست به«ما» بگوید که کیستیم و وضیعت موجود چیست؟ و زیست متعالی چگونه می تواند آغاز و سرانجام یابد و بعد گام های ممکن و معقولی که جهت تحول وجود دارد را به «ما» نشان دهد. بله، این فوتبال وامانده نیازمند کسی و مرجع و مقامی است که به عنوان مدعی العموم فوتبالی در خود این توانمندی را داشته باشد که به در گاه دولت و مجلس و... التجا ببرد و به ضررها و آسیب های بزرگ و اجتماعی که از سوی ساختار ضد فوتبال در جامعه ایرانی بوجودآمده و می آید، اشاره نماید و سپس از محاسن فوتبالی که خلاق و پویا و نشاط آور و بدور از سیاست و سیاست بازی است و موجب سرزندگی یک جامعه به ویژه نسل جوان می گردد، داد سخن دهد و ازتفاوت فوتبال استعماری و فوتبالی که بدست و اهتمام امتی شیعی و ایرانی می تواند ظهور نماید (ساختار مردمی فوتبال، نماد شرقی فوتبال) بگوید و در خصوص بهره وری های اقتصاد و سیاسی و آموزشی و تبلیغاتی در داخل و خارج کشور خطبه سرائی کند؛ آری این فوتبال نیازمند «مدیری» است که فرای احوال فعلی و بختک زدگی، «فکر و اندیشه ای» نوین و اصیل و راهگشا داشته باشد و قبل از پای نهادن در عالم فوتبال داخلی و خارجی بداند که چرا و چگونه باید رفت.

براستی که «جهل و جهالت» مدیران فوتبالی این احوال دائم پریشان را برایمان رقم زد. بله، بواقع که بی برنامه گی و باری به هر جهت بودن مدیریت های فوتبالی، روح و جسم «ما» را کشت و تباه و حرام کرد. «ما» خسته از این بازی عبث عزل و نصب های «گنگ افزا» هستیم، «ما» نیازمند یک مدیر برنامه دار می باشیم، پس بیائیم با همراهی رسانه های فوتبالی، انجمن ورزشی نویسان را نخستین مکان وجائی قرار دهیم که هر کس در سودای ریاست مردمی بر فوتبال ایران زمین است در آنجا نخست ثبت نام کند و بعد از کانال رسانه های نوشتاری به عنوان یک تریبون آزاد به جامعه فوتبال ایرانی بگوید که چه غایتی را برای فوتبالمان در نظر گرفته و پاسخ اش به پرسش فوتبالی که «فوتبال چیست»؟ و برای تعالی مطلوب و سهل و کم هزینه آن «چه» راهکار معقولی دارد؟ (جلسه طرح و پرسش از سوی رسانه و پاسخ از سوی کاندیدای فوتبالمان)؛ باشد که پس از این همه گزیده شدن از سوی انواع«مدیریت های فوتبالی» بتوانیم به همراهی رسانه های فوتبالی به طور غیرمستقیم «مدیریت آینده فوتبال ایران زمین» را گزینش کنیم و بهترین و داناترین را بر مرکب تصمیم گیری فوتبالی  بنشانیم. بدان امید- بدرود.

یکی از اهالی مردمی فوتبال-مهدی میرابی

آگاهی به موقع، لازمة آمادگی و توفيق در هر کاری است. «هرودت»

 

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز197
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416943