براي پيروزي اهريمن وجهل، تنها چيزي كه لازم است اين است كه انسانهاي خوب دست روي دست بگذارند. «اینچنین گفت زردتشت»

اندر حکایت علی کفاشیان

اگر به خاطر داشته باشید همین چند وقت پیش بود که علی کفاشیان «ریاست تحمیلی بر فوتبالمان » گفت که : کم کم داره از «فوتبال» خوشم می آید و باز همین چند وقت پیش بود که گفت مایل است برای دور بعدی نیز «کاندیدای» این پست شود!!! علی کفاشیان تا معاونت ورزش کشور و کمیته ملی المپیک پیش رفت، او که از یک ورزشکار ساده(دونده رشته دو میدانی) تا عرش ورزش کشور(معاونت) پیش رفته بود و تا آن زمان که پای در مسند فدراسیون فوتبال ننهاده بود تصور می کرد که فدراسیون فوتبال نیز همانند دیگر فدراسیون های ورزشی است، اما از آن هنگام که در این مسند جلوس کرد تازه فهمید که دنیای فوتبال حتی فرای پست معاونت و ریاست ورزش کشور است؛ شاید روزی که به او از سوی عالیجاه ورزش ایران زمین(مهندس علی آبادی) تکلیف شد تا به امور فدراسیون فوتبال پردازد، احساس می کرد که هبوط ورزشی نموده و به نزول ریاستی رسیده !!!

بواقع روزیکه علی کفاشیان گفت «کم کم از فوتبال خوشم آمده» منظورش این بود که تازه فهمیده ام «فوتبال» تنها یک فدراسیون نیست، چیزی فراتر  از حتی خود مقوله کلان ورزش و سازمان تربیت بدنی است! بله، علی کفاشیان تازه فهمیده که «فوتبال پدیده ای فرا ورزشی و مردم شمول و جهان شمول» است ، آری علی کفاشیان تازه فهمیده که ریاست برفدراسیون فوتبال کمتر از مقام «ریاست جمهوری» نیست چراکه فوتبال نیز با تمامی امور یک جامعه ارتباط و پیوند دارد. علی کفاشیان تازه فهمیده که تصدی پست فدراسیون فوتبال کمتر از تصدی یک وزیر بر وزاتخانه ای نیست (مردم شمولی و جهان شمولی فوتبال)؛ علی کفاشیان تازه فهمیده که او یا هر کسی دیگری که درآن جایگاه قرار گیرد بیشتر از هر رجال سیاسی و مذهبی و اجتماعی و... «تربیون» دارد و همواره جائی در افکار عمومی یک جامعه و...

آری قبل از علی کفاشیان، مهندش علی آبادی ریاست وقت ورزش کشور هم فهمیده بود که «فوتبال» فرای یک ورزش است و لذا خیز برداشت تا بر مسند این مقام جلوس کند که نااهل دوستان به «فیفا» التجا بردند که چه نشسته ای و کجائی که فوتبال ایرانی دارد ششدانگ «فوتبال دولتی» می شود در حالیکه هم خود و هم همگان می دانستیم که سالها دولت خرج فوتبال ایرانی را داده و می دهد، اما درست این بار که فوتبالمان بعد از عمری داشت تمام عیار فوتبال دولتی می شد و شرایط به گونه ای می گشت تا دولت از حاشیه نشینی فوتبالی خود به درآید و تدبیر و برنامه ای بنیادین برای آن  بیندیشد(مسئولیت پذیری فوتبالی از سوی دولت) سرو کله دایه های دلسوزتر از مادر پیداشد و به زعم خویش «فوتبال را برای فوتبال» طلب کردند و لذا مصیبتی  تازه را برای فوتبال ایرانی رقم زدند«فوتبال بند بند» شده در قالب «اساسنامه» که نه دولت و دولتیان می توانند در سرنوشت سازی مطلوب آن ورود و حضور کنند و نه اهالی خاص و عام فوتبالمان (با آن دلسوزی حضرات، شدیم مصداق «نه دستی تا ستیزیم، نه پائی تا گریزیم/ بزن بر سر تو ای بی سر و پا دل») و اینک خواسته و ناخواسته، آگاهانه و ناآگاهانه «ما» وارثان فوتبال آچمز زده ایم که جز انواع گنگی های مضاعف «راه و چاره ای» در مقابل ندیده و نیافته و نداریم. با این حال علی کفاشیان هنوز مایل است تا 4 سال دیگر قافله سالار «فوتبال بختک زده وگنگی فزا»باشد!! و افسوس که کسی دراین میان نیست تا به ایشان بگوید که «ما» کجائیم در این بحر تفکر، تو کجائی؛  با این توصیف می بینی ای دوست، ای مانند من دل کنده و خسته، که «ما» در عالم فوتبال، در خلاء اندیشه راه جو و راه یاب هستیم. می بینی که جاذبه فوتبال برای علی کفاشیان که بهترین شاگرد مکتب فوتبال اساسنامه است و بند بند آنرا با چنان دقت و وسواسی به انجام می رساند چقدر مهم است که بر خلاف نشان بهترین بندشناس آسیا عمل می کند و انتخابات معلوم و مقرر در اساسنامه را که در دی ماه باید انجام گیرد به آینده و فرصت دگری حواله می دهد! براستی این «فوتبال» چیست که بسیاری مایلند نا آگاهانه بر مسند آن جلوس کنند و هنگامی که بر تخت آن نشستند تا لحظه آخربرای آن بجنگند و به آن بچسبند؟؟؟ بواقع چرا باید فوتبالمان قائم به شخص باشد؟ چرا باید کاندیدای این پست بدون گزینش و ارائه برنامه و راهکارهای خود(ترسیم غایت مطلوب فوتبال ایرانی) بر این مسند ملی و مردمی جلوس کند و قبل از تصدی این پست به مردم فوتبالی نگوید که چرا آمده و مترصد انجام چه کار بزرگ و اساسی و اصولی برای فوتبال ایران زمین می باشد؟ چرا آن یک نفرکه نزول و صعود فوتبالمان بدست اوست  نباید با آرای مردمی «انتخاب» شود و شایسته سالاری واقعی از راس فوتبالمان آغاز شود؟ چرا تنها مجمع عمومی خفته گان فوتبالی که مجمعی «هم وصلة ناجور باهم» هستند می توانند در انتخاب «ریاست آینده فوتبالمان» نقش کلیدی و اساسی داشته باشند، اما «ما» اهالی مردمی که چشم و زبان و خرد و منطق گویایمان «رسانه های فوتبالی» هستند، باید درحاشیه «انتخابات» قرار گیریم! ای لعنت خدا بر دل کمیته انتقالی فیفا (همان «من سالارهای» دیروز فوتبالمان) که پای خرد و منطق و چشم و زبان «ما» که همانا «رسانه ها» می باشند را ازمجمع عمومی فوتبال بریدند تا مبادا که روزی از خواب و بختک زدگی و گنگی مضاعف فوتبالمان بیرون آئیم. با این واماندگی فوتبالی آیا باید همواره «ما» نود و نه درصد، شاهدان و ناظران به قدرت رسیدن انواع مدیران بی برنامه و راهکار باشیم؟ آیا «ما» روزی با جان و ذات فوتبال ناب و اصیل که پیوسته شعارش «درجمع و باجمع و برای جمع» است آشنا خواهیم شد؟ به امید آنکه «ما» بتوانیم با ایجاد یک بستر مجازی گزینش ریاست فوتبال (مثل انجمن ورزشی نویسان و یا شورای شهر و یا فراکسیون ورزش مجلس و یا...) زمینه ای را فراهم آوریم تا «تریبونی» ملی در اختیار کاندیدای پست فوتبال ایرانی جهت ثبت نام و بعد معرفی طرح و راهکار فوتبالی اش نهاده شود تا بدین طریق اهتمام لازم را درجهت شناخت «اصلح» فوتبالی و همچنین تحول و تعالی فوتبال ایرانی به انجام رسانیم و در سرنوشت سازی فوتبالمان نقشی اساسی و اصولی داشته باشیم، بدان امید- بدرود.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

بزرگترين خطر هنگام به وجود آمدن تغييرات، خود تغييرات نيستند بلكه عمل كردن با منطق ديروز است.«دراكر، پيتر»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز189
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416935