منشا همه بیماریها در فکر است . «ژوزف مورفی»

غم بزرگ فوتبالی

وقتی که ندانی رهروی چه راهی هستی، آنگاه همه راه ها می شود«هدف» و هدف غایی در این میان گم می گردد و فوتبال ایرانی رهرو راهی است این چنین «بدون غایت»! حال اگر از این مردم بپرسی بی شک خواهند گفت که جملگی مان به درستی ایمان و باور داریم که «ما» در عالم «فوتبال و فوتبالمان» گم کرده راه هستیم و درخلاء اندیشه راهیاب همانند کورانی می مانیم که کوری بزرگتر به نام «مدیریت و مربی و رسانه» قافله سالارمان است. این خود مصداق بارز همان مثل عامیانه که «کوری عصا کش کور دیگر بود» است. وقتی 4 عنصر که سازنده و دخیل در شکل و ماهیت گرفتن یک فوتبال (شامل وزیر ورزش، ریاست و هیات مدیره فدراسیون+مجمع عمومی فوتبال و جامعه مربیان و رسانه ها) می باشند و هنوز نمی دانند که «راه » خیر که «ما» را به مقصد غایی و کمال رهنمون می دارد دارای چه ویژه گی هایی است و راهکار آن چیست، اوضاع همین  می شود که اکنون است، تمامی راه ها (و شاید تنها راه اساسنامه زدگی) «هدف» می گردد و هدف غایی گم و فراموش می گردد! و در این احوال گنگی، طبیعی و بدیهی است که تمامی اهتمام ها و داشته ها و سرمایه ها یمان خواسته و ناخواسته «باطل» شود، چراکه  در حلقوم آسیاب جهل فوتبالی فرو برده می شود! آری، بخدا این جای افسوس بسیار دارد که هنوز عقلای خاص و عام فوتبالمان باور ندارند که «ما» تباهی کننده  فوتبالی هستیم و باید از احوال پریشان خویش روزی بیرون آئیم. با این توصیف اکنون که وجودمان غرق در این معدوم سرا شده و هیچگاه نیز نمی توانیم به بیرون این خراب آباد کوچکترین توجه ای داشته باشیم و همواره خود را سرگرم زخم زدن بر خود می کنیم، «درد و فاجعه » بزرگی است که متاسفانه دامن گیر فوتبالمان شده؛ (غفلت مضاعف) و در این احوال دیگر این پرسش اساسی و اصولی که می تواند زیر بنای فکری- فوتبالی مان را دست خوش تغییر و تحول کند «مطرح» نمی گردد که 1-آیا فوتبال ایرانی  سالهاست که در درون چاه سیاه فوتبال تقلیدی افتاده؟ (آنهم برحسب سوء مدیریت ها) و تا امروز نیز کسی از بیرون و یا درون این چاه نتوانسته با اندیشه و راهکار خویش موجبات رهائی و آزادی چاه نشینان فوتبالی را فراهم آورد.2- آیا فوتبال ایرانی از همان ابتدای به ساکن تولدش در درون چاه سیاه فوتبال تقلیدی زاده شده و به ناچار و از روی جبر در آن بستر «شیر سیاه» نوشیده و رشد و نمو کرده و تغذیه سیاهی ها قوت هر روز اوست؟ 3- آیا روح ایرانی باید در فوتبالی ایرانی ذوب گردد و عدم «خودباوری و خود یابی و جهت یابی» را استخراج کند؟ 4- آیا پایانی بر جهل و بختک زدگی فوتبال مان نیست؟ و همواره باید آچمزده زیست کنیم؟ افسوس که کار عقلای اندیشمند فوتبالی مان در درون این چاه آنست که با مترها و چهارچوب کلیشه ای و قالب زده غربی، غرق در اندازه گیری سیاهی های آن باشند و پیوسته نیز خبر از انبوه و اندازه و کشف و رصد نمودن «تباهی ها»دهند. آری، وقتی که «شک» مقدس(تابو شکنی) در دل ما جای ندارد دیگر کسی این سئوال و سئوال های مهم و حیاتی و عقلانی را از خود و جامعه فوتبالی نمی پرسد که آیا فوتبال ایرانی «خواستگاه» فوتبالی سیاهی ها است؟ یا خواستگاه فوتبالی روشن و خردورز و همدل است؟  براستی که این سئوال ها برای رسیدن به اشراق فوتبالی همانند «وضو» گرفتن برای نماز است و «ما» بی وضو و بی قبله، نماز فوتبالی کرده ایم! آری، وقتی که ندانی رهروی چه راهی هستی، آنگاه همه راه ها می شود «هدف» و هدف غایی در این میان گم می گردد و فوتبال ایرانی رهرو راهی است اینچنین «بدون غایت»! در حالیکه باید بزرگ دغدغه دردمند و خردمند و عالی جاه فوتبالی مان نخست شناخت راه و روش وغایت شناسی فوتبالی باشد و بعد ارائه راهکار تا از سیالی و بختک زدگی فوتبالی بیرون آئیم و دریغا و دردا می بینیم که در خصوص همه چیز در درون این سیاه چال فوتبالی بحث و گفتگو می شود جز اینکه «ما» گم کرده و وامانده راهیم! اجماع فوتبالی صورت می گیرد، اما جهت تزئین این چاه سیاه (اساسنامه بازی)! بواقع چرا «ما» نمی توانیم به «درک وضعیت موجود» فوتبالمان بپردازیم؟ چرا؟؟؟

یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن                 مگر آن که شمع رویت به رهم چراغ دارد «حافظ»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز210
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416955