آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن صدشب یلداست در هر گوشه ی زندان ما «عرفی شیرازی»
فوتبال و شب یلدا
دیرزمانی است كه مردمان ایرانی و بسیاری از جوامع دیگر، در آغاز فصل زمستان مراسمی را برپا میدارند كه در میان اقوام گوناگون، نامها و انگیزههای متفاوتی دارد. در ایران و سرزمینهای همفرهنگ مجاور، از شب آغاز زمستان با نام «شب چله» یا «شب یلدا» نام میبرند كه همزمان با شب انقلاب زمستانی است. به دلیل دقت گاهشماری ایرانی و انطباق كامل آن با تقویم طبیعی، همواره و در همه سالها، انقلاب زمستانی برابر با شامگاه سیام آذرماه و بامداد یكم دیماه است. هر چند امروزه برخی به اشتباه بر این گمانند كه مراسم شب چله برای رفع نحوست بلندترین شب سال برگزار میشود؛ اما میدانیم كه در باورهای كهن ایرانی هیچ روز و شبی، نحس و بد یوم شناخته نمیشده است. جشن شب چله، همچون بسیاری ازآیینهای ایرانی، ریشه در رویدادی كیهانی دارد. در این ایام خورشید در حركت سالانه خود، در آخر پاییز به پایینترین نقطه افق جنوب شرقی میرسد كه موجب كوتاه شدن طول روز و افزایش زمان تاریكی شب میشود. اما از آغاز زمستان یا انقلاب زمستانی، خورشید دگرباره بسوی شمال شرقی باز میگردد كه نتیجه آن افزایش روشنایی روز و كاهش شب است. یلدا و جشنهایی که در این شب برگزار میشود، یک سنت باستانی است و پیروان میتراییسم آن را از هزاران سال پیش در ایران برگزار میکردهاند و بسیاری بر این باور بودند که یلدا روز تولد خورشید و بعدها تولد میترا یا مهر است. این جشن در ماه پارسی «دی» قرار دارد که نام آفریننده در زمان پیش از زرتشتیان بوده است که بعدها او به نام آفریننده نور معروف شد. نور، روز و روشنایی خورشید، نشانههایی از آفریدگار بود در حالی که شب، تاریکی و سرما نشانههایی از اهریمن بود. مشاهده تغییرات مداوم شب و روز مردم را به این باور رسانده بود که شب و روز یا روشنایی و تاریکی در یک جنگ همیشگی به سر میبرند. روزهای بلندتر روزهای پیروزی روشنایی بود، در حالی که روزهای کوتاهتر نشانهای از غلبه تاریکی و در این خصوص باوری بر این مبنا نیز بین مردم رایج بود که در شب یلدا، قارون (ثروتمند افسانه ای)، در جامه کهنه هیزم شکنان به در خانهها میآید و به مردم هیزم میدهد، و این هیزمها در صبح روز بعد از شب یلدا، به شمش زر تبدیل میشوند. بنابراین، باورمندان به این باور، شب یلدا را تا صبح به انتظار از راه رسیدن هیزم شکن زربخش و هدیه هیزمین خود بیدار میماندند و مراسم جشن و سرور و شادمانی بر پا میکردند. یلدا در افسانهها و اسطورههای ایرانی حدیث میلاد عشق است که هر سال در «خرم روز» مکرر میشود. «ماه» دلداده «مهر» است و این هر دو سر بر کار خود دارند که زمان کار ماه شب است و «مهر» روزها بر میآید. ماه بر آن است که سحرگاه، راه بر مهر ببندد و با او در آمیزد، اما همیشه در خواب میماند و روز فرا میرسد که ماه را در آن راهی نیست. سرانجام ماه تدبیری میاندیشد و ستاره ای را اجیر میکند، ستاره ای که اگر به آسمان نگاه کنی همیشه کنار ماه قرار دارد و عاقبت نیمه شبی ستاره، ماه را بیدار میکند و خبر نزدیک شدن خورشید را به او میدهد. ماه به استقبال مهر میرود و راز دل میگوید و دلبری میکند و مهر را از رفتن باز میدارد. در چنین زمانی است که خورشید و ماه کار خود را فراموش میکنند و عاشقی پیشه میکنند و مهر دیر بر میآید و این هنگام، شب«یلدا» نام میگیرد. از آن زمان هر سال مهر و ماه تنها یک شب به دیدار یکدیگر میرسند و هر سال را فقط یک شب بلند و سیاه و طولانی است که همانا شب یلداست. با این توصیف ایکاش شب سیاه فوتبال ایرانی نیز یک زمانی به مرز ممکن و غائی خویش برسد و اهالی در سوگ مانده آن را «نویدی» از نور و روشنائی دهد.«شب یلدا «ما» اهالی فوتبالی بخیر» تا طلوع نور ، بدرود.
یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی
چو درد «ما» سری پیدا ندارد شب یلدای «ما» فردا ندارد «انوری»
< قبلی | بعدی > |
---|