ارتجاع فوتبالی، درمان ما

همانطور که می دانیم عمده «مصالح » اصلی ساخت یک فوتبال (علی الظاهر)عبارتند از 1- توپ و2- بازیکن ؛ و اصلا فوتبال بدون این دو معنی و مفهومی ندارد، پس شناخت این 2 عنصرسازنده فوتبال از ضروریات اصلی و اصولی و نخستین در شناخت فوتبال است ، حال با این تعریف اجمالی از عناصر فوتبال این سئوال پیش می آید که آیا «ما» در ساختارشناسی و آموزش فوتبالمان (چه در سطح ملی و باشگاهی و مدارس غیر انتفاعی فوتبال) این 2 را لحاظ کرده ایم؟

نمی دانم پاسخ شما بدین سئوال چیست ؟ و کدام گزینه را می زنید؛  آری    نه     هرگز  ، ولی ناگفته از شان و وجاهت امروزین فوتبالمان می توانیم قضاوت کنیم که «ما» از هنگام تولد فوتبال ایرانی تا اینک ، هیچگاه به پرسشها و پاسخ های اصولی و جوهری فوتبال توجه نکرده ایم که امروز «تاوان» عدم پرسش گری و پاسخ جویی خویش را پس می دهیم چرا که «ما» فوتبال تجلی یافته و به بارنشسته غربی را همانند میوه و محصولی یکجا قبول کردیم، (بدون هیچ کاووش و شناخت ماهوی) و متاسفانه تا امروز نیز هیچگاه جرات و شهامت آنرا نیافته ایم تا آن را به اطاق تشریح و کالبد شناسی برده و بعد با تجزیه وآنالیز«اجزاء و ارکان آن» نسبت به اصول اولیه و پایه های بنیادین وی به آگاهی و شناخت اصیل راه یابیم ؛ از این روی ما عاشقانه و ستایش گرانه تا امروز، محو میوه و درخت فوتبال غربی شده ایم و هرگز به ریشه های این درخت توجه و فکر نکردیم ،چرا که ما ظاهر فوتبال غرب را که بر ما عریان و عیان بود می دیدیم ،  لذا فوتبال «ظاهری و فاقد ریشه» را به تکوین و حیات رساندیم و ناآگاهانه و ناخواسته مبدع « ساختار تقلیدی فوتبال » شدیم و اینک و امروز از پس سالها و دهه ها چنان مسخ و غرق در ساختار تقلیدی شده ایم که کنکاش و جستجو و ریزشدن در شناخت عناصرسازنده «فوتبال» را تصوراتی کودکانه و پیش پا افتاده می بینیم که «ما» را به ارتجاع و ابتدا دعوت می کند،  از این روی ما با پوزخندی  چنین دعوتی را لطیفه و جوک بشمار می آوریم زیرا که خود را دانش آموخته فوتبال مدرن و کلاسیک می دانیم و بدین جهت  مشتاقانه و حریصانه به رسانه ها می نگریم تا ازمیان سیل انبوه کارشناسان و متخصصان و مدیران و مربیان و گزارشگران فوتبالمان کسی پیداشود و «چیستان» مدرن و مترقی شده «فوتبال» را که بر «ما»سالهاست  مجهول و غامض تر شده  بیان و هویدا و آشکار کند. بواقع که حکایت جستجوگری «ما» آنهم در عالم ساختار تقلیدی فوتبالمان مصداق مطلب ذیل است که:

اول او اول بـــــی ابتــــداست                       آخــر او آخــر بی انتهـاست
تاکه به خود ، اقرار «اسیری» دهیم                        برعدم خویش گواهی دهیم

بله ما از پس سالها عشق ورزی فوتبالی اکنون باید بپذیریم که پایه های بنای فوتبالمان از همان ابتدا کج بوده و هرچه که بالاترآمده و  می آید  به کج بودن آن ایمانی شهودی و قلبی می آوریم و هر لحظه نیز بر شدت اضطراب مان افزوده می شود و با این احوال و اوصاف و اطلاع و بحران ، چگونه می توانیم تاب آوریم که آقایان کارشناس و متخصص فوتبال تقلیدی به جای آنکه به سرچشمه گل آلود( خشت کج گذاشته شده )در  فوتبال توجه و تعمق داشته باشند به ارائه راهکارهای خویش که همانند  ایجاد سد و بستری شنی در رهگذر این چشمه است اشاره می دارند و به جای اینکه به متن و نهاد گل آلود بودن چشمه از راس و ابتدای آغازین آن توجه و اهتمام داشته باشند ،  همواره و پیوسته تاکید و اعلام می دارند: که این فوتبال نیازمند  هزینه کردنهای «مادی و علمی » است تا به پالایش و تصفیه برسد! ،( امر  به ترمیم ساختار تقلیدی ، نه ساختار باز آفرینی) وعلی رغم این تجویزها ما  می بینیم که سرمایه های عظیمی را صرف فوتبال کرده و می کنیم، ولی خروجی آن مقدار هم چیز با ارزش و قابل توجهی نبوده و نیست زیرا که ساختار تقلیدی بستری همانند باطلاق دارد ، فروبرنده است  ؛ در واقع فوتبال ایرانی قبل از آنکه نیازمند هزینه های مادی و علمی باشد تا اقدام به پرکردن باطلاق خود نماید ، نیازمند « ذات وجوهره شناسی » فوتبال است تا در سایه  شناخت اصیل و حقیقی  به تبیین راه و راهکار نوین خود اقدام و عمل نماید و بنا و تولدی دوباره را موجب شود، با این توصیف ، امید و انتظار می رود تا جامعه خبره و کارشناس فوتبالمان کم کم باور و ایمان آورند که «ساختارترمیمی » آنهم در درون ساختار تقلیدی راه درمان فوتبالمان نبوده و نیست ، زیرا که این فوتبال به علت کج بنیاد نهادنش ، نیازمند «ساختارشکنی و ساختارآفرینی مجددی »است ،

باشد که روزی  اندیشه های الینه شده مان در زیر فشار ساختار تقلیدی کمی با شک و ابهام بدین ساختار بنگرد و به جای ترمیم آن« حکم » به ساختار شکنی و ساختار آفرینی دهد ، بی تردید آن روز که ما از ساختار تقلیدی چشم برگیریم خواسته و ناخواسته ملزم به «ارتجاع» یا همان بازگشت به متن و نهاد و سرچشمه فوتبال حقیقی و اصیل هستیم و بی شبهه آن هنگام با پشتوانه ملی و مردمی خویش در راه فوتبال می توانیم ، فوتبالی که از روی شناخت و آگاهی و انتخاب است برگزینیم  و تولدی دوباره را که شایسته نام ایران و ایرانی است  رقم زنیم.

ای  نخسهء  نامهء  الهی  که   توئی
بیــرون ز تـــو نیست آنچـــه در عــالـم هست

ای    آینـــه   جمال    شاهی   که   توئی
ا از خود بطلب  هرآنچه خواهی که توئی

بدان امید بدرود

يكي از اهالي مردمي فوتبال - مهدي ميرابي

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز201
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416947