آنانکه از رسيدن وپرداختن به ريشه ها هراس دارند، در روزمرگي دست و پا مي زنند «اینچنین گفت زردتشت»

تعلیق فوتبال ایرانی بدست ایرانی

روزی که فوتبالمان توسط فیفا تعلیق شد و بناچار ملزم گردیدیم تا در راه تحول و انتقال قرار گیریم (ساختاری نو) ما اهالی مردمی فوتبال با خود گفتیم که خدا پدر و هفت جد «فیفا» را بیامرزد که از دست «ما» و بازی«ما» آخر خسته شد و به جای «ما» و حتی جلوتر از «ما» به فوتبال تقلیدی ایرانی گفت«نه»؛ «فیفا» با مدعی العموم شدن در جامعه فوتبال ایرانی اگر چه از یک سو «ما» را شاد کرد که به یک توفیق اجباری(تحول)نائل آئیم، اما از دیگر سو نیز ناراحت و سرافکنده مان می نمود چراکه «تعلیق» توهینی بزرگ به جامعه فوتبالی – ایرانی بود که نشان می داد«ما» واماندگان فوتبالیم که خود نمی توانیم کاری انجام دهیم و نیاز به قیمی است که به «ما» بگوید که چه باید کنیم، بنابراین فیفا با تشکیل و گسیل کمیته 6 نفره انتقالی خود کوشید تا مقدمه و بستر این تحول «ملی»را بواسطه دانش و تخصص 6 هموطنِ به اصطلاح فوتبالی میسر و مقدور سازد! و لذا آقایان کمیته 6 نفره فیفا بر مسند سرنوشت سازی فوتبال ایرانی جلوس کردند و به زعم خویش کوشیدند تا با تدوین اساسنامه ای که بدون «مرام نامه»بود(عدم انتخاب یکی از ساختارهای متداول جهانی فوتبال و...) به تبیین و سامان فوتبال ویران مان پردازند؛ اینکه کمیته انتقالی بدون «مرام نامه فوتبالی» یک اساسنامه من درآوردی برجای گذاشت یک شاهکار مدرن بود که تنها از عهده آقایان «من سالار» بر می آمدکه خالق آن باشند! (برنامه ای فرمایشی برای گذر از تعلیق نه روزمرگی فوتبالمان)؛ اینکه کمیته انتقالی آمد و نمایندگان عام «مردم» (رسانه ها) را از مجمع عمومی فوتبال جدا کرد یکی دیگر از شاهکارهای ایشان برای خفیف کردن فوتبال ایرانی  بود! اینکه کمیته انتقالی آمد و به گونه ای به چیدمان «مجمع عمومی» فوتبالمان پرداخت تا همواره و پیوسته زیرمجموعه ای درگیر و سهیم در روند حاکمیت مدیر و مدیریت باشند نیز یکی دیگر از شاهکارهای من درآوردی آنان است که امروز فقدان یک مجمع عمومی بیدار و هوشیار را بیشتر از هر زمان دیگر در فوتبال ایرانی حس می کنیم؛ اینکه شناسنامه فوتبال تقلیدی مان را «فیفا» سالها پیش همراه با تعلیق «باطل» اعلام کرد و به اصطلاح احوالی دیگر را برایمان رقم زد اما در گذر زمان و آمد و شد فیفا و کمیته انتقالی و فدارسیون اساسنامه زده و...؛ آنچه که بر«ما» عیان شد آنستکه دیو سیاه فوتبال تقلیدی هنوز نمرده و هموست که همواره و پیوسته  حاکم برروند و سرنوشت فوتبال ایرانی است، در واقع آنچه که گذشت(انتقال و نقشه راه فیفا و...) نمایشنامه ای بیش نبوده است! آری اینک که طشت رسوایی فوتبالمان آنهم به دست فدارسیون اساسنامه زده از بام ایرانی فرو می افتد و همگان ازخاص و عام آن را می بینند اما کاری و واکنشی از سوی کسی و مرجع و مقامی صادر نمی گردد، «بزرگ فاجعه فوتبال ایرانی» است ( آچمز زدگی مفرط و مطلق). حال اکنون در اوج ابتذال فوتبالمان کو آن حلقوم و گلوی پردردی که بگوید اینک وقت و زمان «تعلیق» نمودن فوتبال ایرانی به دست ایرانی است (تعلیق معنوی و فلسفی فوتبال ایرانی، نه تعلیق فیزیکی و جسمانی فوتبال که ناچار است در میدانهای قاره ای و جهانی همواره سگ دوی گنگ بزند تا از هویت ایرانی دفاع نماید). بله بخدا، این رسم و منطق جهانی است که هر نظام و ساختار و شبه ساختاری که قائم به «فرد» است آنگاه که به بن بست رفتاری و کرداری خود می رسد تنها راهکاری که در مقابل خود می تواند بیابد این است که نخست اعتراف کند که به بن بست رسیده و بعد طرح «چه باید کرد؟ عمومی» نماید و در نهایت با «اجماع اندیشه ها» پای در راه نجات و رهائی و رشد و بالندگی نهد و فیفا این زحمت و رسالت و اعتراف را به تنهائی متقبل شد اما افسوس که هیچ تغییر و تحولی مثبت و متعالی عارض و ایجاد نگشت چراکه درد و درمان فوتبال ایرانی نه دراساسنامه و مدیریت بوروکراسی زده و عزل و نصب مربیان وطنی و خارجی و ...است بلکه فوتبال ایرانی نیازمند فهمیدن، آگاه شدن، خودیابی و جهت یابی است. «ما» بدون آنکه بدانیم فوتبال چیست؟ و بخواهیم بدانیم که چیست؟ از همان ابتدا جذب بازی(ملی و قاره ای و جهانی) آن شده ایم (مصداق شعرِ«ما خود نمی رویم امان از قفای کس/ آن می برد که ما اندر پی اش رویم»). بله، «ما» خشت اول فوتبالمان را کج بنیان نهاده ایم و اینک و شاید روزی دگر باید باز به بنیان و بنیاد آن برگردیم و سئوالی را که می بایست در آن روزگار جواب می گفتیم پاسخ گو باشیم تا ازمرحله «فوتبال بازی» به «فوتبال سازی» نائل آئیم. بیائیم کاری را که فیفا می خواست برای «ما» انجام دهد (مرگ فوتبال تقلیدی و تحول مطلوب در فوتبال ایرانی) اما نتوانست به آغاز وسرانجام رساند، «ما» خود پیش گیریم («تعلیق» فوتبال ایرانی به دست ایرانی) تا به یاری اندیشه های عام و خاص ایرانی دست به آفرینش زیباترین ساختار ازفوتبال زنیم؛ بیائیم به این فوتبال مفلوج و مفلوک بگوییم «نه»، تا بتوانیم «فوتبالی پویا و پرنشاط و تعالی بخش » را نشانه بگیریم.

بدان امید- بدرود                                       یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

كشف فرصت ها رمز اصلي موفقيت مديران و سازمانها است زيرا با بهره گيري از فرصت ها نتايج سودمندي حاصل مي‌شود در حالي كه با حل مسئله فقط وضعيت به حال عادي بر مي‌گردد. (دراكر، پيتر)

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز147
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416893