از خويش به همسايه می گريزيد و می خواهيد از آن فضيلتی بسازيد، امّا من در آن بی خويشتنی شما را می بينم

«اینچنین گفت زرتشت»

جهاد اقتصادی در فوتبال ایرانی

سال پاسخگوئی به «مردم» آمد و رفت اما فوتبال ایرانی هیچگاه به خواست و نیاز مردم پاسخی نداد؛ سال تغییر الگوی مصرف نیز آمد و رفت اما فوتبال ایرانی به مصرف و الگوی مصرف خود توجهی روا نداشت تا شاید بفهمد که چه هست و چه باید بشود؛ سال همت و کار مضاف هم آمد و رفت اما فوتبال ایرانی جز گنگی مضاعف و شکست مضاعف چیزی برایمان به ارمغان نیاورد؛ سال به سال می آید و می رود و جهل و گنگی فوتبالی همچنان استمرار و بقا دارد! بله وقتی که نظام فوتبال ایرانی تاکنون نکوشیده تا نسبت به «صورت مسئله کامل فوتبالی» آگاه و مطلع گردد و تمامیت آنرا مورد مطالعه و رویت قرار دهد آنگاه چگونه می توان توقع داشت تا روح ایرانی به «حل» مسئله و درک فوتبالی نائل آید؟ متاسفانه خرد فوتبالی مان سالهاست که چشم عقل خود را نسبت به صورت مسئله فوتبال بسته و همواره نیز می ترسد تا برای یکبار هم که شده بر لوح فوتبالی که صورت مسئله اصلی فوتبال بر روی آن حک شده نظری از سر تامل و تعقل جمعی داشته باشد، اما در مقابل به جای چشم گشایی جمعی به حل و درک مسئله فوتبال، تا دلت بخواهد در کوی تقلید فوتبالی اداء و اصول در آورده و هر از چندی «من سالاری» را از پی من سالار دیگر بر مسند فوتبال ایرانی حاکم نموده تا او بیاید و به تنهایی به درک و حل غامض فوتبال ایرانی اهتمام نماید! آری فوتبال ایرانی مجنون وار بی پرسش و پاسخ در راه الهه فوتبالی روان و دوان بوده و هرگاه بر اثر حادثه ای فوتبالی خود را یافته، دیده که در دامن دیو سیاه تقلیدی اسیر و گرفتار است. اکنون چنین فوتبالی که در خود  وامانده است و با اتکا به خرد مربی غربی قدم برمی دارد، آیا می تواند در سال جدید در جهاد اقتصادی شرکت و مشارکت داشته باشد و به بهانه این نام و این سال تحول و دگرگونی ای در ماهیت خود ایجاد و احداث کند؟ آیا چنین فوتبالی می تواند در سال جدید با شناسائی بازیکنان خودپرور و خودساخته «مردمی» (نخبه فوتبالی)تحولی در امر باشگاه داری که هزینه های سنگینی را بر فوتبال ایرانی تحمیل می کند موجب و شامل شود؟ وآیا ...  امید که سال جهاد اقتصادی عاملی شود تا فوتبال ایرانی ازگنگی و حیرانی مضاعف خود بیرون آید و پای در راه خودیابی و جهت یابی و خودآگاهی نهد . بدان امید - بدرود

بزرگی در تاريخ نبايد سرآغاز تقليد شود، بلکه بايد مقدمة ابتکار باشد.

«جان ديوئی، فلسفة تربيتی»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز189
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416934