هيچ چيز بي بهره تر از آن نيست كه كاري غيرضروري را بهره ورتر سازيد. پيتر دراكر

کارلوس کِیروش و واقعیت های فوتبالمان

«کارلوس کیروش» عاقبت با ناز و کرشمه فراوان ازکشور پرتغال با کوله باری پر از تجربه های گوناگون آمد تا از دریای بیکران استعدادهای خودجوش و خودپرور ایران زمین تعدادی را در قالب تیم ملّی امید و بزرگسالان برگزیند و بعد با همسازی و هماهنگ نمودن آنان «محصول» فوتبال ایرانی را به بازار جهانی عرضه کند. او تاکنون کار در مشرق زمین را تجربه نکرده و برای اوّلین بار است که هدایت و رهبریت تیم ملّی یک کشور آسیایی را بعهده می گیرد؛ بله با آنکه فوتبال زبانی مشترک و بین المللی است امّا او از فرهنگ غرب به فرهنگ و آدابی دیگر پای نهاده، از این روی خواسته و ناخواسته دچار «دوگانگی فرهنگی» خواهد شد؛ بی تردید او نمی داند که مربی و سرمربی در ایران باید حرص دیرآمدن بازیکنانش به سر تمرین را بخورد و همچنین نگران کفش و لباس و توپ و کاور و زمین و ابزار کمک آموزشی و خواب و تغذیه بازیکنانش نیز باشد؛ او نمی داند که براثر بازیکن سالاری بعضی از بازیکنانمان خدا را بنده نیستند و هیچ کسی را جز «خود» نمی بینند و نمی شناسند و عرصه های بین المللی و جهانی فوتبال را نیز مکانی برای «نمایش فردی» خویش بشمار می آورند؛ او نمی داند که کمیتة فنی یا کمیته تیم های ملّی «ما» بجای آنکه جاده صاف کن مربی و تیمش باشند مانعی در سر راه اویند زیراکه در صددند تا معنی «فنی» بودن خود را متجلی سازند از این روی فقط «عیب و نقص» دیدن را رسالت خود می دانند؛ او نمی داند که بعضی از اهالی رسانه و کارشناسانمان «کاتولیک»تر از پاپ هستند و درخصوص نقد و کارشناسی فوتبال تبحری خاص دارند که او باید بیاید نزد ایشان تعلیم «فوتبال نظری» را بیاموزد و بفهمد!

آری او نمی داند اگر مقبول طبع و نظر عامه مردم خون گرم ایران زمین واقع شود همانند اسطوره ها مورد استقبال و تکریم و تقدیر قرار می گیرد و آن زمان چیزی فراتر از فوتبال را تجربه خواهد کرد که کمتر کسی چنین توفیقی در جهان نصیبش شده؛ او نمی داند اگر با روح ایرانی پیوند خورد در هنگام وداع باید اشک ریزان خاک ایران را ترک کند. او نمی داند که فوتبال ایرانی و اهالی اش سالهاست که چشم به راه آمدن یک مربی نامدار خارجی هستند تا وی بیاید و درمانگر تمامی دردها و ضعف ها و کاستی ها و سوءمدیریت ها و عدم مدیریت های دیروز و امروز فوتبالمان باشد؛ او نمی داند که باید در نقش یک تئوریسین ملی و مردمی ایفای نقش کند و بجای تمامی واماندگان ملی فوتبالمان بدود و ملتی را به سعادت فوتبالی خویش برساند و ایکاش عالیجاهان فوتبال ایرانی را که زمینه آوردن او را میسر و مقدور ساخته اند آنقدر جرات و شهامت لازم بود تا به وی اعتراف می کردند که «ما» بی چرا زندگان و گم کرده راهان فوتبالیم که تو می بایست رسالت خودیابی و جهت یابی و خودآگاهی «ملی فوتبالی» مان را بردوش گیری، چراکه «ما» هیچگاه قائل به توانمندی آفرینش یک ساختار شرقی از فوتبال غربی نبوده ایم و همواره چشممان به دنیای غربی فوتبال بوده (مدینه فاضله فوتبالی) و اینک تو بیا و ساختار و تفکر غربی خویش را منطبق با روح شرقی و داشته های ملی مان بنما. افسوس که ناجی غربی فوتبالمان هنوز نمی داند که «ما» اهالی فوتبال ایران زمین چه توقع و انتظاری از وی داریم (تحول و دگرگونی در فوتبال بی ساختار و حسین قلی خانی و تقلیدی) و صد افسوس که جمعی از «ما» و عالیجاهان فوتبالمان هنوز باور نداریم که با یک گل بهار نمیشه!

امید آنکه روزی باور کنیم که «ما» خود باید سرنوشت ساز و ساختار آفرین در فوتبال ایرانی باشیم و هیچ سوپرمنی نیز نمی تواند این مهم را بانجام برساند .

اندیشه هایتان را عوض کنید تا سرنوشتتان عوض شود. ژوزف مورفی

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز210
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416956