موفقيت در زندگي، مرهون اراده است نه مغز. اقبال لاهوري

صاحب اصلی فوتبالمان کیست؟

سالها است که فضای فوتبال ایرانی برحسب سوء مدیت ها و عدم مدیریت های عالیجاهان فوتبال به شدت «غبار» آلوده شده و چنان گردیده که دیگر چشم، چشمی را نمی بیند و همان مختصر داشته ها و سرمایه های فوتبالی نیز زیر پاها له و معدوم می گردد. همین دیروز بود که تیم نوجوانان و جوانان و امید و بزرگسالانمان در آزمونهای قاره ای و جهانی افتضاح به بار آوردند و همین امروز است که گند دیگ برتر تمامی ذائقه ها و شامه ها را می آزارد و با این احوال هنوز برای هیچ کدام از «ما» معلوم نیست که کی این غبار آلودگی فروکش می کند و آنگاه با وسعت و حقیقت ویران سرای فوتبالمان آشنا و آگاه می گردیم؟ متاسفانه برای «ما» فقط گذر از بحران امروز و اینک مهم بوده و دریغا و دردا که در این میان «رسانه ها» (همان اهالی روشنگری و خردورزی) فقط و فقط تبدیل به «آینه رخدادها» شده اند، آینه هائی که مظاهر زشتی ها و پلشتی های رایج را به «ما» می نمایانند و طومار از پی طومار سیاهی منعکس می کنند و پیوسته و دائم نیز ناله و مرثیه سرائی می کنند و نوحه گر «گذشتة» گنگ و «آینده» مبهم اند؛ با این توصیف اگر بنا باشد که روزی اعضا و ارکان فوتبال ایرانی را به واسطه عدم موفقیت ها و ناکامی ها و القا عدم خود باوری ها و ... به «محکمه» آورند، آن روز می بایست به جای «مدیریت های  فوتبالی»، اهالی و اصحاب رسانه را مجرم اصلی به شمار آورند، چراکه عالیجاهان ورزش و فوتبال به طور موقت به عرصه فوتبال ورود و خروج کرده و می کنند و با حضور موقت شان سعی وافر نموده اند که به اصطلاح «مدیریت بحران» نمایند اما بر بحران افزوده اند درحالیکه رسانه ها پای ثابت فوتبال ایرانی و همچنین نمایندگان «عام» مردمی-فوتبالی بوده اند؛ از این روی باید خطاب به رسانه ها گفت که مگر وجود شما برای فوتبال ایرانی بسان «نور» و «آب» نبود که روشنی و آبادانی را می بایست به ارمغان می آوردید؟ چرا در فضای مرده فوتبال، تبدیل به آب یخ زده و (شیشه ای و عمودی) با لایه های سربی و جیوه ای شدید تا آینه منعکس کننده «بدیهای»رایج فوتبال شوید؟ چرا از رسالت اصیل و واقعی و حقیقی خود سر باز زدید (روشنگری و خردورزی) و به مختصر رسالت صوری و فرمایشی خویش که همانا «اطلاع رسانی» است بسنده نمودید؟ چرا به جای ورود به حاشیه هایی که می توانست اذهان و افکار عمومی را به متن سازندگی فوتبال ایرانی ترغیب و دعوت کند به حاشیه های زشت و خفت باری که تنفر و دل زدگی فوتبالی را افزایش می داد، ورود کردید؟ چرا هیچگاه نتوانستید «انجمن و تشکلی رسانه ای– فوتبالی» (انجمنی متشکل از اهالی و اصحاب رسانه های دیداری و نوشتاری وصوتی) بیافرینید و با همسوئی هم، جبهه ای متحد و هم رای را موجب شوید؟ چرا علی رغم پراکندگی و گسستگی خویش برای همه اعضا و ارکان فوتبال نسخه صادر کردید که «اتحاد و اجماع» خود را میسر سازند ولی خود عامل به گفتار و رهنمود های خویش نبودید؟ بله به راستی که تنها رسانه های فوتبالی هستند که عزیز و حضیض فوتبالمان را رقم می زنند، لذا همین جماعت هستند که می توانند صاحبان اصلی و دائمی فوتبالمان باشند و احوالی نکو و شایسته را با اجماع خود بیافرینند، البته اگر به خودآگاهی و بازگشت به خویشتن خویش نائل آیند! با این توصیف امید آنکه روزی نه چندان دور، یخ وجودی رسانه های فوتبالی مان آب شود و آنگاه با پیشگامی ایشان در راه ایجاد «ساختار مردمی فوتبال» قدم نهیم.

بدان امید، بدرود.                                                          یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی

يکي زيبايي منظره را مي بيند، ديگري کثيفي پنجره را. اين شما هستيد که انتخاب مي کنيد

چه چيزي را ببينيد و به چه چيز بينديشيد. اندرو متيوس

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز201
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416947