کَه بود تقليد اگر کوه قويست                 زانکه تقليد آفت هر نيکوئيست «مولوی»

«فوتبال بازی» به جای «فوتبال سازی»

خیلی دوست دارم بنویسم ، نوشتن به قول ولتر شده کاری که مانع انفجار و تراکم و خودکشی انسان است، «اگر می خواهی خودکشی نکنی بنویس و بنویس و بنویس چرا که نوشتن راهی است جهت تخلیه»، بنابر این خیلی دوست دارم بنویسم چرا که سراسر درد و بغضم، اما به گذشته و حال که می نگرم می بینم که نویسنده سیاه بوده و هستم و شرمنده ورق و قلم و مخاطب و پیشکسوت و کارشناس و ....

فوتبالی که در آن هیچ کور سوی امیدی یافت نمی شود، کبوتران همیشه شب نشیان آن نیز می شوند «جغدها»، بوف هایی که در پی حقانیت خویشند و آنقدر ناله می کنند تا 3 قطره خون از گلویشان بیرون  جهد تا ثابت کنندکه شب سرد است و سیاه و نفرینی. آری من در حسرت نوری و امیدی که در آن نوای فرح بخش بلبلان را بشنوم روزها و ماه ها و سالها لحظه شماری می کنم و از سیاه گوئی خویش شرمنده ام، اما کو؟ آن نور و مفری که دل بر او توان بست ؟ در وصف حضور و تجلی اش شاد بود و شادان؟

مدتها گفتند که «پس بروید و پیش» آئید (تا روزنه گشای فوتبال ایرانی از راه برسد) که فدراسیون فوتبال موفق به جذب یک مربی نامدار و کار نامه دار به نام کارلوس کی روش» شده  و برایمان گفتند که دستیار «فرگوسن» بوده و خدای علمی و غربی فوتبال است که به جای برنامه های سلیقه ای و من در آوردی او «ساختار ساز و ساختار آفرین» است و «ما» با خویش گفتیم عجبا ! که سعادت و اقبال و سکون و قرار و....  فوتبالمان از راه می رسد تا اینکه امروز در اولین قدم فوتبال ایرانی جهت بازیهای جام جهانی بر من مردمی فوتبال واضح و آشکار گرددید که او نیز همانند دیگر مربیان خارجی  که به ایران آمدند و هدایت تیم ملی فوتبالمان را عهده دار شدند می ماند نه کمتر و نه بیشتر! آری «ما» اهالی مردمی فوتبال توقع و انتظار داشتیم تا کارلوس کی روش نخست در انتخاب «بازیکن» جهت تیم ملی یک تست ویژه و استثنائی برایمان رو کند(ساختار) تا فوتبال ایرانی آن رفتار را سرمشق دائمی  و علمی خود قرار دهد و بنیاد یک فوتبال علمی را پی افکند و بعد منتظر ماندیم تا او یک تاکتیک ممتاز در تیم ملی ایجاد و احداث نماید که بیانگر تفاوت و دانش و تجربه و ... وی است. اما افسوس که چنین نشد و او هم با سفارش یا بی سفارش، عده ای را به تیم ملی فرا خواند و وارد آموزش و تمرین و آزمون شد تا سرنوشت چه برای او و فوتبال ایرانی رقم زند، خوب یا بد، خوش اقبالی یا بد شانسی! آری یا او تن به علمی کردن فوتبالمان نداد یا عالی جاهان فوتبال نتوانستند این تکلیف و رسالت را به او منتقل کنند که وی ناجی غربی فوتبال ایرانی است. بله متاسفانه «ما» آموخته ایم که به بیگانگان «پول» بدهیم تا بیایند دریا هرج و مرج و سلیقه زدگی مان را به سامان و نظم نسبی برسانند و (البته اگر بتوانند)و سپس«ما» سپاس گذارشان باشیم که چنین توفیقی را حاصل کردند. افسوس و دردا که «ما» هنوز باور نداریم که «کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من». براستی که هیچ بیگانه با آرمان ها و فرهنگ مان نمی تواند «ناجی غربی فوتبالمان» باشد زیراکه درد فوتبال ایرانی چیزی است که تنها با اجماع اندیشه های فوتبالی راه به درمانگری و تعالی می برد، درد مشترک، درمان مشترک را می طلبد و اصلا مگر جز اینست که فوتبال درجمع و باجمع و برای جمع است و «ما» نیز باید با نگاه جمعی به فوتبالمان بنگریم، با این اوصاف بیائیم بپذیریم که کار کارلوس کی روش، یک کار سطحی است (هدایت تیم ملی) نه هدایت فوتبال ایرانی. بیائیم با این توصیف بپذیریم که «ما» هنوز غرق در فوتبال بازی هستیم نه در فوتبال سازی.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

سامان از پس ساختار درست هویدا می گردد. «سقراط»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز109
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416855