با اندیشۀ آشفته دانش آموختن، در طوفان آتش افروختن است . رومارسس

فوتبال مرده ای که «حیات» می طلبد!

خدائی، پیغمبری، چگونه می توان به نسل آینده ایران زمین گفت که این فوتبال زیبا و مودب و حرمت شناس ایرانی است و بیا خود را در آن صیقل جسمانی و عقلانی ده و نبوغ و خردورزی خود را به نمایش گذار( عرصه اراده مجازی). بله، فوتبالی که تمامی اعضا و ارکانش برای هم سنگربندی کرده اند و همواره یک دیگر را با فحش و ناسزا و ترور شخصیتی نشانه رفته اند از آنان چه توقعی می توان داشت، فوتبالی که لیگ جدیدش بر سر در آن از هفته اولش «نزاء بیشتر و تفرقه بیشتر و سرمایه سوزی بیشتر»  حک شده چگونه می تواند نخست خود را نجات دهد و بعد الگوئی برای نسل حال و آینده باشد؟ فوتبالی که در هر قدمش افتضاح و ناامیدی بیشتر را به همراه دارد و هر روز بیش تر از قبل در خود گم می شود، آیا می تواند پدیده ای خرسند و میمون در جامعه ایرانی باشد؟ چنین غفلت زدگان را که می تواند بیدار و آگاه و هوشیار و جهت مند و غایت پیما کند؟(دگرگونی ماهوی) آری، اینکه فوتبال ایرانی به «بن بست و بحران هویتی» خود رسیده و هیچ آژیر خطری از سوی رسانه ها و مراجع ذیربط به صدا در نمی آید، تعجب بزرگی است (خفته بودن کامل مجمع عمومی فوتبال که بیش از 70 و چند نفرند) که  متاسفانه یا خوشبختانه هر روز بیشتر از قبل آبروی «فوتبال» و فوتبالی ها را در جامعه ایرانی بر باد می دهد، اما کو روشن دلی که به «ما» بگوید: آی قافله گمراهان «ایست» و بعد «نه» مقدس گفتن بدین فوتبال را در گوشهایمان طنین انداز کند و بعد با صدای بلند فریاد زند که چه می کنیم وکرده ایم و چه داریم و چه بایدمان که انجام دهیم. براستی کو آن رسانه و مرجع و مقامی که خبر از پایان عمر «جنینی» و دوران خون خوردگی فوتبال ایرانی دهد؟ بخدا این درد بزرگی است که ایرانی با آن تمدن باستانی و کهن خویش و آن روح بزرگ اسلامی (شیعه – همان فرقه باطنیه) و این مردم خوب و فهیم و مشارکت ورز، در سودای دگرگونی و تعالی فوتبال ایرانی نباشد؛ بخدا این درد است که تمامی داشته و سرمایه ها و توجه ملی خویش را صرف این ویران سرای فوتبالی خوار ساز کنیم اما ذره­ای به زمین بکر و پرحاصلی که در سمت دیگرمان است(نیروی خودجوش و خود پرور مردمی فوتبال) و همواره له له «بهار ، بهار»  شدن می زند، نیم نگاهی نداشته باشیم؛ به خدا این فوتبال همه چیز را به نحو احسن و کامل دارد، اما افسوس که جملگی ایشان در تاریکی و بختک زدگی فوتبال تقلیدی شمشیر بر علیه یکدیگر می زنند و سرمایه های ملی را ناخواسته تباه می دارند؛ همان نیروی سازنده ای که بنا بود محرک رشد و تعالی شود خود تبدیل می­شود به مانع تعالی، چراکه در جاده گمراهی و غفلت فوتبالی قدم نهاد و طبیعی است که فعلش  میشود مصداق شعر ذیل : «چون بد آید هرچه آید بد شود/ یک بلا ده گردد و ده صد شود». بیائیم با ناامیدی و یاس از فوتبالمان به محضر وزیر محترم ورزش جناب آقای دکتر محمد عباسی اعتراف کنیم که «ما» اهالی فوتبال خود نمی توانیم تا کرکره چنین فوتبال مفلوکی را پائین آوریم و کرکره ای دگر از فوتبال ناب ایرانی را باز گشائی کنیم (تحول فوتبالی)، لذا تنها در سایه تدابیر آن مقام است که می توانیم از بختک دائمی فوتبال تقلیدی بیرون آئیم. بله، تنها با مجازی سازی در فوتبال ایرانی است که می توان کرکره انشعاب فوتبالی را بالا زد و سرمایه های ناب فوتبال مردمی را که راکد مانده در آن بستر جاری و ساری ساخت و بدین طریق انقلابی در ابر رشته ورزشهایمان و در نهایت در بدنه ورزش کشور ایجاد نمائیم (دستور و احداث تشکیل فدراسیون فوتبال مردمی یا تولد تیم ملی «ب» مردمی). امید آنکه وزیر محترم «ورزش و جوانان» نخستین اهتمام آن «وزارتخانه» را بر محور سامان و سازماندهی به «ابر رشته ورزشها» (فوتبال) قرار دهد و بزرگترین خیر برین را برای نسل جوان امروز و فردای ایران زمین موجب و شامل شود.              بدان امید- بدرود.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

زین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود                بگذر از حدِ جهان بی حدُ و اندازه شود

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز140
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416886