وجدانت را مجبور مکن که نفهمد آن چه را که می بیند. «پلوتارک»

مدیریت جاهل در فوتبال

وقتی که فوتبال ایرانی همانند گره ای کور می گردد آنگاه طبیعی و بدیهی است که گره باز کنی فوتبال هنر و تفنن و عرصه ای برای آزمون انواع مدیران سیاسی و نظامی و صنعتی و اقتصادی و آموزشی و فوتبالی در خود مانده و ابراهیم چرخی ها شود! اینکه در ابتدا فوتبال برای فوتبالی ها بود و گره فوتبالی را خود اهل آن بر پیکره فوتبالمان زدند و بعد از آن، راه برای آمدن«خردبرتر» به فوتبال مان باز شد تا جبران بحران عقب ماندگی فوتبال کنند اما آن گره را کور و کورتر کردند تا انواع مدیریت های فرمولی (دانش مدیریت آموخته از طریق کتاب و جزوه) بر اسب چموش و سرکش فوتبال سوار شوند، اسبی که در اول سواری می دهد و بعد راکب خود را با ظرافت هر چه تمامتر از زین سرنگون می کند، اسبی که جاذبه سوارکاری را به محض اینکه از سر این مدیریت بیرون می کند (زمین زدن) بر سر مدیریت غفلت زده ای دیگر فرو می کند تا باز بازی سوارکاری و سرنگونی با حال و هوائی تازه تر تکرار شود. براستی پس از این همه تسلسل مدیریت در فوتبال ایرانی،کو آن نو مدیری که از خود سئوال کند که این اسب فوتبالی چه بر سر دیگر مدیران آورده است؟ و آنگاه پای در رکاب این توسن نهد. آری تاریخ فوتبالمان مسلخ انواع مدیران قربانی شده است (سوپرمن های فوتبالی که در کمال صداقت و درستی آمدند اما عاقبت با سنگ سیاه جهل فوتبالی تصادم کردند و قربانی آن شدند). حال«ما» اهالی مردمی فوتبال از تسلسل این همه عزل و نصب بی جا و غیرمتخصص به فغان و فریاد آمده ایم و از کسانی که در سودای مدیریت در فوتبال ایرانی هستند قبل از هرچیز می خواهیم که بدانند و باور کنند که پای در درون باطلاق می گذارند و سرانجام نیز روزی تدفین خویش را شاهد خواهند بود.  بله «ما» اهالی مردمی فوتبال انتظار آمدن «ابر مدیری» را می کشیم که بداند فوتبال چیست؟ و نیاز فوتبال ایرانی به چیست؟ مدیری که نخست منکر این فوتبال تقلیدی گردد و بعد نویدبخش یک ساختار بدیع و مردمی از فوتبال در درون جامعه ایرانی باشد، از این روی لطفا ای هموطنی که در سودای مدیریت در فوتبال ایرانی هستی، اگر برنامه و ایده ای جهت رشد و تعالی فوتبال ایرانی نداری در این حوزه قدم نزن و خویش و «ما» را برای مدتی دگر سرگرم بازی عزل و نصب نکن. تو را بخدا اگر دارای طرح و برنامه ای از قبل تهیه شده نیستی، گرد فوتبال و احوال برزخی «ما» نگرد، زیراکه از بی چرا زندگانِ فوتبال بودنِ خود بیزار و منفوریم و چرائی و چگونگی بودن مطلوب مان را خواهان و جستجوگریم. اگر در این راه می توانی «ما» را یار و یاور باشد و گرنه «اگر یار نادان باشد تنهائی خوشتر است»، باشد که مدیران فردای این فوتبال از آن دسته افرادی باشند که بدانند چرا آمده اند و چه باید که انجام دهند، نه آن عده افرادی باشند که به خود می گویند «توپای به ره نه و هیچ مپرس/ خود سختی راه گویدت چون باید رفت»؛ فوتبال عقل و منطق و شعور می خواهد نه شور و شوق و احساس کاذب.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

اگر به راه خطا رفتی از بازگشتنش مترس . «کنفوسیوس»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز159
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416905