خانه از پای بست ویران است خواجه در بند نقش ایوان است «مولوی»
خراب آباد فوتبالی
درون خراب آباد فوتبالمان 2 بازیکن آنهم در درون یکی از بزرگترین تیم های مردمی «هنجار شکنی» کردند و ضدارزشی دگر را برایمان نمایان ساختند تا بدین طریق خواسته و ناخواسته به همگان یک باردیگر هشداری جدی تری دهند که باید به داد فوتبال رسید! امروز از راس فوتبال تا قعر آن همگی مسئول این فجایع اخلاقی و انسانی و اسلامی و فوتبالی هستند و هستیم؛ آری فوتبالی که تمامیت اش در غفلت و گنگی و سیالی و حیرانی گرفتار آمده طبیعی است که «دیو سیاه فوتبال تقلیدی»(حاکم مطلق برآن) هر روز ساز زشتی و بدنامی اش را در دست این وآن قرار دهد تا در آن بدمند؛ فوتبالی که قافله سالار و مقام ارشدش «فوتبالی» نبوده اما به جهت امربری اداری این رسالت سخت و خطیر را متقبل شده؛ فوتبالی که پیشگامان قافله اش (رسانه ها) به جای آنکه به افق های دور و راه های سالم و صحیح و ممکن، نظر و اندیشه نمایند و بدان سو «ما» را رهبر و راهبرد باشند(رسالت اصیل رسانه) اما ازآن افق های متعالی چشم برگرفته اند و خرد متعالی خویش را صرف رصد رخدادها و حوادث داخلی فوتبالمان می کنند؛ فوتبالی که کارشناسان و مربیان اش تنها با پای افزار «غربی» فوتبال قادر به راه رفتن است و به پای افزار بومی خویش که او را سریعتر و سهل تر به بلندای افتخار و اقتدار می رساند، «مغفول» مانده؛ فوتبالی که بازیکن اش دچار انواع اعتیادهای «روحی و جسمی» است و درهیچ فیلتر و پالایشی قرار نگرفته؛ فوتبالی که در مدارس فوتبالی اش نونهال خواهان رشد و ارتقاء فنی و اخلاقی در معرض سوء استفاده جسمی و روحی و مالی قرار دارد؛ فوتبالی که دولت نه بطور شایسته «هادی» آن می شود و نه مایل به دل بریدن از آن است؛ فوتبالی که هزار و یک درد دارد و نیروی افسار گسیخته ای شده که هیچ کسی نمی داند که چگونه باید آن را مهار کرد، همینی می شودکه هست (گرداب فرو برنده همه داشته ها و سرمایه های مادی و معنوی)! افسوس که اینک باز دیو سیاه فوتبال تقلیدی برای «ما» 2 بازیکن را به روی صحنه نمایش آورده تا بر پوسته گنگی و واماندگی مان بیفزاید، بله با دیدن این نمایش افتضاح و جدید «ما» می توانیم این 2 هنجار شکن را برای همیشه از فوتبالمان دور نمائیم (اقدام غائی)، اما آیا می توانیم در سایه این «اقدام» (اخراج فوتبالی) سیر و روند بدی و پستی و پلشتی را نیز شناسائی کنیم و به سرچشمه طاعون فوتبالی راه بریم؟(هنگامه «خودیابی» و بعد«جهت یابی مطلوب»و سپس«خود باوری اصیل فوتبالی»). امید آنکه این دو قربانی مقدمه و بستری جهت شناسائی خط و جریان منفی و جهل در فوتبال مان گردند (جامعه شناسی درد) تا در راه «فوتبالی دگر» (آرمانشهر فوتبالیمان) قدم نهیم. بدان امید- بدرود.
یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی
من اینجا بس دلم تنگ است و هر سازی که می بینم بد آهنگ است، بیا ره توشه برداریم قدم در راه بگذاریم! کجا؟ هرجا که اینجا نیست! «مهدی اخوان ثالث»
< قبلی | بعدی > |
---|