کسی که از ابتدا نا بینا به دنیا آمده است معنی تاریکی را نمی فهمد زیرا هرگز روشنایی را تجربه نکرده است. «خردمندبودایی»

«خردورزی فوتبالی»؟ یا دیدار فوتبالی ها

از هوای تازه، از امیدی در ظلمت، چه کسی خبر می دهد؟ آیا وزارتخانه دار شدن ورزش ایرانی عامل و مسبب آن می گردد تا در ابر رشته ورزشهایمان یک تحول در راستای «شایسته سالاری» آنهم از راس آن موجب و شامل شود؟ آیا اساسنامه فرمایشی و تحمیلی فیفا به «ما» که حاکم و حَکَم فوتبال ایرانی را «مجمع عمومی فوتبال» معرفی نمود و به رسمیت شناخت، موجب می شود که در پس اقتدار و خردورزی «مجمع عمومی فوتبال» آنکه زیبنده «قافله سالاری» فوتبال ایرانی است، برگزیده گردد؟ چه خیالی! چه خیالی! یکی نیست تا بگه که وقتی معیار و میزانی دقیق و علمی و عقلی و حتی قلبی نداریم، چگونه می توانیم دست به سنجش و قیاس و توزین نمائیم تا در پس آن بهترین را برگزینیم و انتخاب کنیم؟ وقتی که تمامی معیارها و میزان های «ما» شخصی و سلیقه ای و جناحی است چگونه می توانیم صره را از ناصره تشخیص دهیم؟ و بعد اصلح فوتبالی را برگزینیم و شایسته سالاری را جاری و ساری سازیم، باشد که این بار هم بیایند تحت هم اندیشی ملی – فوتبالی جمعی را گرد آورند و برای خالی نبودن عریضه نیز یک فرم پرسشی در میان مدعوین پخش شود تا بتوانند فردا مستمسکی برای اقدامات و تصمیمات سلیقه ای خویش داشته باشند و یا بتوانند بگویند که دیدید «ما» تحت  گردهمائی فوتبالی درصدد آن هستیم تا با آرای جمعی جهت «عزل و نصب» فوتبالی «شایسته سالاری» کنیم (از طریق همه پرسی از اهل فن در زیر یک سقف). براستی اگر آن اجماع فوتبالی برای آن برپا می شد که نیاز واقعی فوتبالمان به یک اطاق فکر فوتبالی- ایرانی (شورای خبرگان فوتبال ایرانی) است و وزارت ورزش و جوانان در این راستا اهالی فوتبال ایرانی را گرد آورده تا در این خصوص اعلام نظر دهند، تشکلی مطلوب و پر بار بود، اما افسوس که اوضاع چون زمان گذشته که همانند چنین اجماع فوتبالی در تاریخ فوتبالمان برگزار گردیده بود می باشد، (دید و بازدید اهالی فوتبال در زیر یک سقف که چه خوب شد «ما» را در یک جا جمع کردید تا از حال و هوای هم خبر دار شویم و از قصه های پر غصه با هم گفتگو کنیم). دیدی که «ما» چنان ذوق زدة دیدار هم بودیم که مجلس و ادامه برنامه از دست همه در رفت! وخبرنگار می پرسید چرا اینجا مثل حمام زنانه شده ( قُل قُله سرا)! براستی اگر این مجلس دو سه روزی ادامه داشت چه می شد؟ آیا جز آن بود که بعد از چند روز آن جمع به هفتاد و دو جبهه متخاصم بر علیه هم تبدیل می شدند و تصفیه حساب های کهنه را با هم می کردند؟ ندیدی روی سن اختلاف ها به ضرب دوربین و رجال ها و عالی جاهان ورزش، در کنار هم قرار گرفتند! آری وقتی که در میان «ما» خواب های تازه و راه های نرفته و ایده های نو جا و تعریفی ندارند، «چه علی خواجه، چه خواچه علی» چه عالیچاهان ورزش و فوتبال بخواهند «ما» دور هم گرد آئیم و چه «ما» در اجماع خویش عالیجاهان را فرا خوانیم، وقتی که نمی دانیم راه مطلوب و دسترس «ما» چیست؟ و راه مقابل (فوتبال تقلیدی) آنهم بی هیچ پرسش و سئوالی «هدف» می گردد، دیگر باید فاتحه شناخت راه مطلوب و متعالی را خواند. وقتی که نه عالی مقامان می دانند که خواست و نیاز جامعه فوتبالی چیست! و نه اهالی می توانند «نیاز و خواست اصیل»شان را مدون و بازگو کنند و به عنوان یک «درد و دغدغه» ملی – فوتبالی طرح نمایند، همینی می شود که هست! «کوری عصاکش کور دگر»! آری، «ما» همانند 30 مرغان عطاری نیشابوری هستیم که همواره در تفرقه و ظلمت فردی خویش زیست می کردند تا این که یک سروش آسمانی در گوشهای آنان زمزمه کرد که سعادت در وحدت است و«وحدت» واقعی بر سر کوه قاف مکان دارد و با یک صلا تمامی مرغان را بر بلندی کوه قاف خوان تا در فرو رفتی آن کوه که آب حیات در آن غنوده بود، حاضر شوند و شاهد تحقق و عینیت «سیمرغ» افسانه ای خویش شوند. بله اینک و امروز نیاز «ما» به یک ایده نوین و ملی و بومی است که بگوید چرا «ما» بختک زدگان فوتبالی هستیم و چه بایدمان تا به خودآگاهی فوتبالی برسیم. اکنون کو؟ کو؟ آن پیام و امید که نگاه خسته «ما» را با خود ببرد به شهر خرد فوتبالی، به شهری که بر در و دیوار آن این شعار را میخ کوب کرده اند «درجمع و باجمع و برای جمع» و پیوسته می پرسند آیا می دانید که «وحدت» راز فوتبال است و وحدت فکری تقدم دارد بر وحدت جسمی! و پیوسته نیز سفارش می شود که فوتبال چیزیست که بر او باید فائق آمد! شهر «اراده ها» که در پس یک «توپ»، انسانها و جوامع بشری می آیند تا بودن و چگونه بودن خویش را بیان و تعریف دارند. آری، اکنون «ما» نیازمند یک ایده برتر هستیم، حال می خواهد که از سوی یکی از عالیجاهان و یا یکی از اهالی عام یا خاص فوتبال ایرانی بیان و تعریف شود (تئوریسین ملی- فوتبالی»، امید که هم و غم «ما» شناخت و یافتن راهی باشد که در پرتو آن «من و شما و او»، «ما» گردیم و معنی واقعی و ذات فوتبال ناب و اصیل را معنا کنیم. بدان امید بدرود.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

آنکه خود را به امور کوچک سرگرم می‌کند چه بسا که توانایی کارهای بزرگ را ندارد. «لاروشفوکو»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز177
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416923