اولين قدم برای بدست آوردن تقوی، پی بردن به نادانی خودمان است. «سقراط»

غم باد مضاعف فوتبالی

غم عالم همه کردی به بارم /مگر مو «لوک» مست سرقطارم / مهارم کردی و دادی به ناکس ای حبیب دل، این شعر وصف حال «ما» اهالی مردمی فوتبال است که روزی و روزگاری پیش فکر می کردیم کمیته انتقالی فیفا راه دان فوتبال ایرانی است و لذا فوتبالمان با رای و دخالت شخصی و سلیقه ای ایشان در «نقشه راه» قرار می گیرد و به سرانجامی نکو نائل و واصل می آید و در این سرنوشت سازی بگذریم که 4 سال با روشی که به نام «اساسنامه فوتبالی» به خوردمان دادند، محصولش یک «کارنامه سیاه و یاس و اندوه» بیشتر نبود و بر عدم خود باوری و خودیابی فوتبال ایرانی افزود؛ آری، بگذریم از اینکه کمیته انتقالی آمد «مجمع عمومی» 55 نفره را به 70 و چند نفر ارتقا داد و نیز عقل حاکم و حکم فوتبالی را «مجمع عمومی فوتبال» معرفی کرد؛ بگذریم که اینک با مجمع عمومی غفلت زده و گم کرده راه و فارغ از رسالت خویش در جامعه ایرانی – فوتبالی مواجه هستیم؛ بگذریم که این فوتبال آنقدر بدبخت است که نمی تواند نخست وزن بودن خویش را بفهمد و درک کند و بعد با قیاس «خوب و از بد» راه مطلوب خویش را بجوید و پی گیرد! بله وقتی دغدغه حاکم بر روح «مجمع عمومی» فوتبالمان رهائی از فوتبال تقلیدی و مصرفی و معدوم کننده نیست! وآن جمع در سودای هجرت از این ساختار بختک زده به یک ساختار مردمی و مطلوب نیستند، همان بهتر که باور کنیم آن مجمع و «ما» مصداق این شعر سنائی است که می گفت: «عالمت (مجمع عمومی) غافل است و تو غافل(جامعه بختک زده فوتبالی) ! / خفته را خفته کی کند بیدار؟ و اما با انتصاب مجدد علی کفاشیان از سوی مجمع عمومی فرمایشی و فرسایشی، نخست این انتخاب نامیمون را بر تمامی خفتگان فوتبالی تبریک عرض نموده و از خداوند برای تمامی ایشان خواب های خوشی آرزو می کنم که هجرت از «فوتبال بازی» به سوی «فوتبال سازی» روزی دغدغه خاص و عام فوتبالمان گردد (خواب خود یابی فوتبالی)، باشد که بیداران فوتبالی که سالهاست در درون این ماتمکده خون دل می خورند بتوانند 4 سال نیش خنده های ریاست تحمیل شده بر فوتبال ایرانی (که خود نیز بدان اشاره و اعتراف داشته) را برای یک سرآغاز مجدد، تاب و تحمل آورند و از دق مرگ شدن و حناق در امان باشند.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

باغبانی را می مانيم که تکنيک پيوند زدن، وجين کردن، باغداری، و گياهشناسی را به حد اعلای علم امروز می شناسد امّا به نوع درختی که غرس می کند نمی انديشد و اين موضوع را که جامعة او نيازمند چه ميوه ايست، در نظر نمی گيرد. «دکتر علی شريعتی، چهار زندان»

 

 

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز171
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416917