گرفتم نو بهار آمد چه دارد گل در این گلشن         همان آیینه دار وحشت پاراست امسالش «بیدل دهلوی»

هم زاد پنداری فوتبالی

خیر و سعادت واقعی فوتبال ایرانی در سال جدید چیست؟ سال 90 به پایان آمد و فوتبالِ در حال احتضارمان کارش به وقت اضافه کشید! به سال 91 یا 92 و یا93 و... ؛ آیا در وقت اضافه روح خردورز و نبوغ زای ایرانی می تواند طلسم «دیو» سیاه فوتبال تقلیدی را بشکند؟ آیا روح ایرانی در سال جدید به مقوله مهجور و مظلوم و فقیر و حیران فوتبال ایرانی توجه خواهد کرد؟ براستی مسئولیت و رسالت تغییر و تحول در فوتبال ایرانی به عهده چه کسی و کسانی است؟ در ظاهر نخستین مسئول «وزیر ورزش کشور» است و بعد یا جلوتر از ایشان «مجمع عمومی فوتبال» و هیات حاکمه فوتبالی (فدراسیون) می باشد و سپس رسانه ها، این یدک کشان پیشگامی در نهضت خردورزی و روشنگری در جامعه فوتبال و در نهایت نیز مربیان و کارشناسان بومی یا خارجی هستند که خواسته و ناخواسته، آگاهانه و نا آگاهانه «ارکان تحول و هدایت فوتبال ایرانی» را موجب و شامل می شوند! که هر کدام از ایشان به تنهائی، البته در صورت داشتن «ایده و برنامه و راهکار» می توانند تا «رنسانسی» فوتبالی را خلق نمایند و احوالی نکو وشایسته که در خور نام ایران و ایرانی باشد را برایمان رقم زنند و یا با اجماع و مشارکت جمعی خویش یک تحول پایه ای و بنیادین را آغازگر باشند؛ ولی افسوس و صدافسوس که در نهاد و جوهره این 4 رکن «تحول  و نوآوری» سالهاست که مرده است و آنان همواره و پیوسته هزار و یک شب «مردگی» فوتبالمان را تجربه و مرور می کنند آنهم بی هیچ سوژه ای که خبر از تعالی فوتبالی دهد؛ فوتبالی که در آن بطور عیان و آشکار می توان بلند بلند خواند «افسوس که این مزرع را آب گرفته / دهقان مصیبت زده را خواب گرفته» یعنی اینکه «ما» خفته گان و گمراهان فوتبالی هستیم و نیازمند یک «درد آشنای جامع و کامل» هستیم که نه تنها وسعت دردمان را بشناسد، بلکه به فراخور تمامیت دردمان، راه درمان و بهبود ارائه دهد. اما براستی این چنین مدیر و ابر ایده ای را کی و در کجای فوتبالمان می توانیم بیابیم و سراغ داریم؟ وقتی که جامعه ای درد فوتبالی خویش را با تمام وجود حس می کند، ولی قادر نیست تا وسعت و چگونگی دردی را که متحمل شده و می شود، به بیان و ابراز واقعی و نه کاذب در آورد؛ آنگاه خواسته و ناخواسته یک حالت کمای ذهنی درفضای فوتبالی بوجود می آید که در آن همه مقصرند و هیچ کس هم به تنهائی مقصر نیست، چراکه ساختار غلط و معیوب است و این احوال را همان  بختک زدگی و گنگی فوتبالی می نامیم (یا خلاء اندیشه فوتبالی). آری، آنگاه که «دردی اجتماعی» همگان شمول و عادی و روزمرگی می شود، آن وقت هرکسی که اعلام وضعیت قرمز و بحرانی برای فوتبالمان کند یا می گوئیم که طرف انگار تازه از خواب بیدار شده و به تمسخر به او می گوئیم که «صبح بخیر»( تا حالا کجا بودی؟) و یا او را مجنون و دیوانه می خوانیم و در جواب می گوئیم «چیزی که عیان است، چه حاجت به بیان است»!  وقتی که «همزاد پنداری» عمومی «ما» قائل به تفاوت فوتبالی نیست و در مقام قیاس  و پرسشگری قرار نگرفته، فوتبال یعنی همین، (اصلا مگر نوع دیگری از ساختار فوتبالی هست که «ما» بخواهیم برگزینیم!؟) آری، «ما» سالهاست که در این مقطع متوقف شده ایم (آگاه به دردمندی و درمان طلبی خویش)، اما چرا از این مرحله «کمون اولیه» هیچ گاه گذر نمی کنیم و به چاره اندیشی در راستای عمل گرایی دست نمی­زنیم، سئوالی است اساسی و شاید بهتر بگوئیم «رمز و راز» فوتبال ایرانی در همین نکته کلیدی نهفته شده، «چرا ما علی رغم اینکه می دانیم نیازمند تحول فوتبالی هستیم اما نمی توانیم در راستای یک فوتبال خودآگاه و سازنده و خلاق «پای» پیش بنهیم؟ «جان دیوئی» محقق علوم رفتاری و«پدر آموزش همگانی» می گوید «اصل بر حل مشكل است» زيرا او معتقد است كه وقتي ما به فكر چاره مي افتيم كه تعادلمان به هم بخورد و ديويي اقدام به تغيير و تحوّل را شامل پنج مرحله مي داند:

  1. احساس نياز
  2. تحليل مشكل
  3. پيشنهاد راه حلهاي مختلف
  4. آزمايش راه حلهاي گوناگون تا هنگامي كه يكي از آنها مورد قبول ذهني افتد
  5. عمل محك نهايي راه حل پيشنهادي كه بايد با روش علمي اثبات شود.

با این راهکار مختصر و مفید، امید آنکه عقول غرب زده فوتبالی مان بتوانند با الهام و مدد از این 5 مراحل تحول که از نگاه یک غربی ارائه شده، یک تحول شرقی- فوتبالی را در سال جدید که با سرفصل تولید ایرانی است، پی ریزی نمایند.  بدان امید- بدرود.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی «خانه»

بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و

بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت..

بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم،

بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند

بعضی آدمها فقط جلد دارند و میشود سریع خواندشان.

بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و

بعضی با کاغذ خارجی

بعضی آدمها ترجمه شده اند و

بعضی تفسیر می شوند.

بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و

بعضی از آدمها فتوکپی آدمهای دیگرند.

بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و

بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند.

بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند

.بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند.

بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند.

بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت.

بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و

بعضی را توی کیف.

بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند.

بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی.

بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و

بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان .

ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و

از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت

به راستی ما کدامیم؟

«آدمها : از نوشته‌های قیصر امین‌پور»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز147
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416893