کسی که با من متفاوت است، نه تنها به من صدمه ای نمی زند بلکه باعث پیشرفت من می شود. «آنتوان دوسنت اگزوپری»

ای دیده اگر کور نئی گور ببین                   وین عالم پر فتنه و پر شور ببین«خیام»

کفاشیان و برنامه ورزش از نگاه 5

باز هم آقای کفاشیان را دیدیم البته این بار در برنامه ورزش از نگاه 5 !  بگذریم که مجریان این برنامه بارها اعلام داشتند که برنامه شان یک برنامه چالشی و انتقادی است و با رویکردی جدیدتری به مقوله ورزش و فوتبال می پردازند، ولی چیزی که عیان بود، یک برنامه معمولی بود و همان سؤال های تکراری و کلیشه ای و همیشگی مبنی براینکه آقای کفاشیان بفرمائید برای 4 سال بعدی چه استراتژی بدیع و نوئی را برای فوتبالمان مد نظر دارید؟ آقای کفاشیان توجه و اهتمام شما به زیرساختارهای فوتبال ایرانی که مدتهاست مرده چیست؟ آقای کفاشیان شما به عنوان راس هرم فوتبال بفرمائید برای تیم ملی و بازی های آن چه برنامه ای دارید و ...، بله، گفتند و شنیدیم و در حسرت آن سوختیم که یکی از این ریاست فدراسیون بپرسد که آقای کفاشیان تعریف حضرتعالی از «فوتبال» چیست؟ و انواع ساختارهای جهانی فوتبال چه نام دارد؟ و «ما» کدام یک از ساختارهای متداول جهانی را باید به عنوان «الگو» مورد پذیرش ملی قرار دهیم؟ و آیا روح ایرانی می تواند یک ساختار بدیع بیافریند؟ آیا تنها هنر یک مدیر فوتبالی باید تسلط بر امور بوروکراسی و کمیته گردانی فدراسیون باشد؟ آیا راس هرم فوتبال نباید علاوه بر امور عملی و مکانیکی فوتبال در وجه نظری و تئوری پردازی فوتبالی نیز اشراف و تسلط داشته باشد و براساس یک آرمان شهر فوتبالی به تبیین و راهبرد درست و صحیح فوتبال ایرانی بپردازد ؟ آیا شما اصلا می دانید که این فوتبال تقلیدی و میمون وار در خور شان مقام ایران و ایرانی نیست؟ و جهت تحول مطلوب فوتبال ایرانی باید از این فوتبال «هجرت» کرد؟ و آیا...

افسوس که آچمززدگی فوتبالی در تمامی ارکان فوتبالی از راس گرفته تا مربی و رسانه و کارشناس و مجمع عمومی و ... حاکمیت و بقا دارد و هنوز اندیشه نوطلبی و خودشکنی فوتبالی در «ما» مرده است، بله، می گویند «تو شهر کورها، آدم یک چشمی پادشاه است»، چراکه فقط اوست که بصیرت و بینائی دارد، اما دریغا و دردا که «ما» کوران فوتبالی با هزار و یک دلیل می توانیم اقامه و اثبات کنیم که در شهر «ما» پادشاه فوتبالی مان نیز تمام کور است و درست 4 سال پیش من مردمی فوتبال به همین آقای کفاشیان نوشتم و گفتم که بیا و محدث یک کمیته بدیع در بدنه فدراسیون باش به نام کمیته «فوتبال مردمی» و برایش بنا بر اساسنامه فدراسیون فوتبال فیفا زده سند آوردم که می توانید چنین نمائید؛ گفتم که من مردمی فوتبال بر حسب محرومیت های ملی- فوتبالی (در مقابل هر انتقادی یک پیشنهاد دارم) و اینک مدعی آن هستم که می توان به سهولت یک تحول بنیادین و ریشه ای و هدفمند را در فوتبال ایرانی ایجاد و احداث نمود و... اما کو آن بصیرت و تدبر و تعقل که بتواند باور کند که یک شهروند عامی و عاشق فوتبال، اینقدر به اشراق فوتبالی رسیده باشد و از شدت تحقیری های ملی- فوتبالی جانش به درد آمده باشد و بدین جهت نیز برانگیخته گردد؟ آری، وجود من و امثال من برای این چنین مدیرانی که هیچ تعریف منطقی و معقولی از فوتبالمان ندارند بسان خر مگس تلقی می گردد که مخل کارشان است و در این راستا یادم نمی رود که بارها و بارها چیزی نمانده بود که در زیر مشت و لگدهای بعضی از رجال ورزشی و فوتبالی و رسانه ای و کارشناس، مجروح و مصدوم گردم.   یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی «خانه»

آن عصا کش که گزيدی در سفر                           باز بين کو هست از تو کورتر«مولوی»

تمام حقایق سه مرحله را پشت سرگذاشته‌اند: اول، مورد تمسخر واقع شده‌اند. دوم، به شدت با آنها مخالفت شده است. سوم، به عنوان یک چیز بدیهی پذیرفته شده‌اند. «آرتور شوپنهاور»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز191
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416937