امید در درون کسی که هنوز راهی را برای خویش برنگزیده، جای نمی گیرد. «بودا»

نه بزرگ فوتبالی

سالهاست که رسانه های ورزشی- فوتبالی را هرگاه که رویت می کنی چیزی که بیشتر از هر چیزی عیان است یک اختلاف و نزاع و جبهه گیری این دسته بر علیه دسته حاکم و مشغول در فوتبال ایرانی است؛ همه می خواهند زیرآب یکدیگر را بزنند تا خود به جای ایشان قرار گیرند و اصلا مهم نبوده که فلانی درست عمل کرده یا بد، وجودش خوب و مفید بوده یا مخرب و ویران کننده (چرا اینچنین است؟)، زیراکه «ما»هیچگاه یک «معیار و میزان» علمی و فنی و عقلی در کار و امورمان نبوده تا با آن به سنجش و اندازه گیری و کیفیت سنجی و داوری درست و حقیقی امور راه بریم تا سره را از ناسره بشناسیم و خادم و خائن فوتبالی را تشخیص دهیم؛ «ما» اهالی فوتبال یاد گرفته ایم که همواره و پیوسته «شمشیر زنی» کنیم، حال این شمشیر بر پیکره کدام بی گناه و یا خطا کاری می خورد مهم نبوده، زیرا اصل و اصالت بر شمشیر زنی است تا بودنت را اثبات کنی و در این میان همگان مقصر و تقصیر کاریم چراکه به «ما» حقنه کرده اند که  فضا و احوال فوتبالی همیشه «غبار آلوده و تیره» است و لذا «فوتبال یعنی همین که هست»(سرزمین بادها و خاک ها)! وقتی  که تعقل همگانی – فوتبالی مان غرق در تقلید میمون وار از فوتبال غربی می شود و هیچگاه نیز اعتقاد و باوری مبنی بر اینکه فوتبال یک «مکتب نظری و عملی» است و تقدم امور «نظری» آن بر امور «عملی» آن «رجحان» و برتری دارد، متاسفانه این نوع روش موجب شده تا «ما» حل و جذب در عمل زدگی، آنهم بدون برنامه و راهکار، شویم و در دور باطل و تسلسل پایدار (خویش) غوطه ور باشیم. اینکه سالها و دهه ها را بدون «نگاه نظری» (که تبیین کننده رفتار درست هر «عملی» است) سیر کرده ایم و با «عمل زدگی مفرط» بدون یک فلسفه فوتبالی راه رفته ایم، یعنی یک «غفلت عظیم»، یعنی «جهالت مضاعف»، یعنی «گمراهی بزرگ فوتبالی»، یعنی مفلوکی اندیشه «ما»!؟ آری، برادر این فوتبال نیازمند «اندیشه های نو» است، اندیشه هایی که عمل صحیح را به «ما» بنمایاند، عملی که از روی یک تعقل و منطق «توان» خود را هدفمند و پویا و تعالی طلب می نماید؛ «براستی که اندیشه بدون عمل یک فلسفه بافی مطلق است و عمل بدون فلسفه یک تقلید میمون وار!» امروز بلوغ فکری و عقلی «ما» اهالی فوتبال بدانجا رسیده که نیاز به وجود یک فلسفه تربیتی و رفتاری برای فوتبال ایرانی را از واجبات مهم و ضروری می دانیم (اما نمی دانیم که چگونه می توان یک فیلسوف فوتبالی را پیدا کرد تا او از آرمان شهر فوتبالی اش برایمان بگوید). ما می دانیم که نیازمند تحول هستیم اما نمی دانیم که روزنه و راه و مجرای تحول چگونه باید هویدا و یافت شود، با این حال جای تعجب اینجاست چرا «ما» نمی توانیم حتی به ابتدای مرز «نظری-فوتبالی» راه یابیم در حالیکه «ما» می دانیم به انتهای راه و پایان مرز «عمل زدگی» بی تامل و تعقل و برنامه رسیده ایم، ولی هنوز نمی توانیم راه «خردورزی فوتبالی» را بیابیم و ببینم، براستی چرا؟! چرا دغدغه عقلی و قلبی «ما» بر زبان خاص و عام فوتبالمان جاری و ساری نمی گردد؟ تا در سایه این تعقل ملی ، راه خردورزی بزرگ ایرانی و فوتبالی را بیافرینیم.

یکی از اهالی مردمی فوتبال- مهدی میرابی

آرمان، بدون عمل خيالي باطل است. عمل، بدون آرمان كابوس است. «ضرب‌المثل ژاپني»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز199
mod_vvisit_counterدیروز115
mod_vvisit_counterمجموع416945