برای آزاد شدن بايد در برابر همه وابستگی های درونی بپا خيزيم ولی تا زمانيکه نفهميم که چرا وابسته ايم قادر نخواهيم بود که در برابر آنها بپا خيزيم.«کريشنا مورتی، برای جوانان»  « نو» روز و جامعه فوتبال ما اهالی فوتبال بارها وبارها در خزان و زمستان دائمی فوتبالمان که هیچگاه امیدی به پایان و بهاری شدن او نداشته و نداریم همواره در آستانه هر سال «نو» با حافظ شیرازی همنوا شده ایم که آیا : «نفس باد صباد مشک فشان خواهد شد / عالم پیر(ودائم شکست خورده فوتبالمان) دگر باره جوان (هوشیار و پیروز و تحول طلب)خواهد شد » ؟  بله «ما» بارها و بارها عریان و خشک شدن درختان را دیده ایم و در این رهگذر مشاهده نموده ایم که هر شاخه ای که پای در ریشه ای دارد،دوباره به جوانه و بار نشسته و هر شاخه ای که بی ریشه است تبدیل به  هیزم خشکی گردیده که مستلزم سوختن و قطع شدن است ، متاسفانه ما با این شهود بصری و عقلی و قلبی از روند و رخداد فصول هیچگاه بدین  نتیجه و تعمیم نرسیدیم که برای یکبارهم که شده به درخت فوتبالی خویش فکر کنیم که چرا «نو»روزی برای او درراه نیست،متاسفانه«ما» هیچگاه از خود نپرسیدیم که آیا «عدم» نو شدن مان به علت بی ریشه گی است؟ نپرسیدیم و فکر نکردیم که آیا درخت فوتبالی ما از نوع درختان «مصنوعی» است که درظاهررنگ و نشانی ازسبزی و خرمی دارند اما در باطن خبراز اجماع مواد مرده ای میدهند که ماهئیت آنرا شکل بخشیده اند (مردگان زنده؛ زنده گان مرده) اینکه چرا «ما» نو نمی شویم نخستین گمشده اصلی و سئوالی محوری است که متاسفانه هیچ یک از عقلا و کارشناسان و خبرگان فوتبالمان به آن توجه و اشاره نداشته و ندارند، اینکه چطور ساختار مصنوعی فوتبالمان تو انسته ذهن های خاص و عام فوتبالمان را در زیر بار مسخ «مصنوعی» خویش، فلج و مسموم و مغفول نماید خود «رازی» است که سال ها برایمان سر به مهر مانده است؛ اینکه چرا «ما» نمی توانیم کمی «جوهری» و بنیادین به فوتبال و «فوتبال مان» بنگریم و مجبوریم در سطح شناخت ظاهری و مصنوعی فوتبالمان  غرق شویم ،  خود رازی است سر به مهر؛ اینکه تک تک اهالی مردمی فوتبال درپی بارها و بارها تجربه تلخ شکستها و ناکامی های فوتبال ایرانی رای به مرگ چنین فوتبالی داده اند و می دهند و پیشگامان و کارشناسان و متخصصان فوتبال مصنوعی نیز در کنار ایشان قرار گرفته و می گیرند(این مباد و آن باد) ولی به راهکار و اندیشه رهایی نمی اندیشم«رازی» است مجهول بر همگان؛ اینکه چرا «ما» علی رغم اینکه بیداری را طلب می کنیم ولی نمی توانیم بیدار شویم « رازی » است سر به مهر ، براستی « راز» گشای فوتبال ایرانی کیست و چیست؟ آیا آنانیکه غرق در مسخ و بختک ساختار تقلیدی اند می توانند «خود» به «خود» از آن احوال خارج و بیرون آیند؟ یا غرق شده را نیاز به کمک از بیرون گرداب است ؟ آیا یک «رسانه» می تواند در فضای بختک زده ساختار تقلیدی اعلام هشیاری و بیداری کند ؟ و بعد با اجماع همگانی اندیشه ها «خود یابی و جهت یابی و خود باوری» را در درون جامعه فوتبالمان رقم زنیم؟ امید آنکه سال 1392توام شود با بیداری و هوشیاری جامعه فوتبال و مقدمه آن این باشد که در آستانه سال نو بشنویم مهندس علی کفاشیان  از مسند فدارسیون فوتبالمان استعفا داده . بدان امید – بدورد    یکی از اهالی مردمی فوتبال – مهدی میرابی تار و پود عالم امکان بهم پيوسته است/ عالمی را شاد کرد آنکس که يکدل شاد کرد«صائب»

Add comment


Security code
Refresh

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز100
mod_vvisit_counterدیروز113
mod_vvisit_counterمجموع414650