فهرست مطلب
محمد دادکان
نامه شماره 2
نامه شماره 3
نامه شماره 4
نامه شماره 5
نامه شماره 6
نامه شماره 7
نامه شماره 8
نامه شماره 9
نامه شماره 10
تمامی صفحات
شماره:  16-110
تاريخ:  19/11/81
پيوست:  31 برگ
بنام خدا
" ما بی آنکه هدفمان را بهتر کنیم پیوسته در بسط وسایل خود می کوشیم."
«ویل دورانت»

حضور محترم جناب آقای دکتر محمّد دادکان
با عرض سلام و ادب

انتخاب شایسته حضرت عالی را بعنوان ریاست فدراسیون فوتبال ایران زمین، تبریک عرض نموده و توفیق روزافزون آن مقام را در انجام این رسالت «خطیر و عظیم ملّی» از حضرت دوست، خداوند تبارک و تعالی، خواهانم. سالهاست که ما «اهالی مردمی» ورزش فوتبال ایران زمین در انتظار به سر می بریم تا با تغییر و تحوّل در مدیریت ورزش فوتبال، «ساختار نمادین و فعّالیتی» ورزش فوتبال نیز در این مرز و بوم دگرگون گردد، باشد که این تحوّلات وسیله و سببی گردد تا «ناجی» چون حضرت عالی جهت رهایی از بن بست بی هدفی وحال هدفی پای به میدان ره نمایی و راه بری نهد و به خواست و نیاز جامعه، بالاخص نسل جوان، پاسخی مثبت دهد.

امید است که وجود حضرت عالی که در رأس ورزش فوتبال کشور قرار گرفته و سیاست گزار اصلی آن می باشید، مؤسس و ایجاد کننده حرکتی گردد در جهت تحوّلی عظیم در ورزش فوتبال؛ البته روشن است که این تحوّل و دگرگون سازی نخست «ساختار شکنی» و سپس «ایجاد ساختاری نوین را می طلبد که تحقّق آن براستی حتّی در توان هیچ یک از اَبُر مدیران غربی و شرقی نیز نمی باشد، و این موضوع را می دانیم که تحوّل یعنی حرکتی که از یک «ایده یگانه» (ریاست فدراسیون) آغاز می گردد که به سوی مراتب و سطوح گوناگونی که آن ایده در برگیرنده همه آنهاست، فرود آید.

از این جهت تحوّل و دگرگون سازی از فردی چون شما با عنوان سیاست گزار اصلی ورزش فوتبال آغاز خواهد شد و سپس به حلقه متولّیان فوتبال، که جماعتی قابل توجهند، می رسد و از آنجا به اهالی مردمی و میلیونی فوتبال، که امّتی عظیم هستند، ختم می شود.

از این روی شاید فقط جناب عالی باشید که بتوانید باعث «جوشش و ایجاد» سرچشمه این حرکت باشید.

اکنون، اینجانب حاصل تلاش چندین و چند سال تحقیق و مطالعه خویش را، که بیشتر پیرامون فوتبال مردمی یا بهره وری است، تقدیم حضورتان می دارم و با این کار همیاری و همکاری خود را با فدراسیون فوتبال در قالب طرح ملیّتی فوتبال (پیوست) تقدیم و اعلام می دارم، باشد که مطالب ارسالی روزنه ای جهت جاری و ساری شدن چشمه سار امیدمان گردد.

مهدی میرابی


شماره:  17-110
تاریخ:  16/1/82
پیوست: ساختار انواع فوتبال

بنام خدا
پیشاهنگِ خویشم در میانِ این مردم    بانگ خروسِ خویشم در کوچه های تاریک

حضور محترم ریاست فدراسیون فوتبال جناب آقای دکتر محمّد دادکان

با عرض سلام و ادب و تبریک سال نو

احتراماً پیرو نامه 9859 مورخ 19/11/81 ثبت شده در آن فدراسیون، به استحضار آن مقام محترم می رساند که ذکر چند مطلب در خصوص طرح ارسالی و خود بنده ضروری می باشد.

طرح ارسالی دارای مقدمّه و مؤخّره ای است که آنرا بهتر و بیشتر تفسیر و توجیه می نماید که البته بنا به مطّول شدن مطالب از ارسال آنها خودداری گردید. اکنون در پیوست همین نامه بخشی دیگر از طرح را تقدیم حضورتان می دارم که پس از ضبط تلویزیونی در منزلم، فقط و فقط به سمع و نظر آقایان "حمید قاسمی"، ریاست بخش ورزشی شبکه خبر، و "دکتر مهدی خبیری"، قائم مقام اسبق فدراسیون فوتبال، رسیده است که تنها قسمت مختصری از آن به سمع و نظر عموم رسید.

براستی که جناب آقای دکتر محمّد دادکان، بنده کسی نیستم الّا یکی از عوام النّاس، یا بهتر بگویم، جزء کوچکی از توده مردم می باشم که بسیاری از کاستی ها و نارساییهای اجتماعی را می توانید در نگاه اوّل از سیما و وجودم دریابید.

اذعان می دارم که دارای مدرک تحصیلی آکادمیک نمی باشم و از سوی دیگر به سبب دوری از مجامع بوروکراسی، بسیاری از آداب و رسوم متداول آنرا به نسیان سپرده ام؛ دیگر آنکه حتّی از بسیاری جهات از توده مردم نیز پایین ترم، بطور مثال، دارای چهره ای زرد و استخوانی و چشمهایی مرده ام با صدایی ناهنجار. هنوز موفّق نشده ام تا نقصانهای خویش را به طور کامل ترمیم سازم زیرا که آنها را از محیط و وراثت و تعلیم و تعلّم مان به ارث برده ام. باشد که طرح فوق مرهمی باشد بر زشتی و کاستیهایم.

اکنون نیز باور بفرمایید که بنده تنها جزء کوچکی از اهالی فوتبال می باشم که سالها مصرف کننده صرف بوده ام و در تولید و عرضه محصول ورزش، بخصوص فوتبال، هیچ گاه نقش و جایگاهی نداشته ام، زیراکه بنا نبوده است که از اهالی نظرسنجی شود. پس بر من ببخشید اگر این رسالت {خودخواسته} را پذیرفته ام، چراکه ساده انگارم و شعار حاکمان مردم فریب را باور کردم که:

توده ها نیز می توانند در سرنوشت خویش سهیم و شریک باشند.

امید است که یکی از همین مردم کوچه و خیابانِ طرفدار فوتبال بتواند با سیاستگزار اصلی آن که از متن و نهاد آنها برخاسته پیوند و ارتباط برقرار نماید تا خواست و نیاز فوتبالی خویش را با او در میان نهد.

با تشکّر،
مهدی میرابی


شماره:  22-110
تاریخ:  8 / 7 / 82
پیوست: چارت تیم ملی فوتبال "ب"
بنام خدا

این نوشتار راهكاریست برای كشف استعدادها و خلاقیتهای نهفته و خودشناسی، «كشف استعدادها و خلاقیتهای نهایی» كه به ما فرصت می دهد تا خودمان را كمی بیشتر و بهتر بشناسیم و از تواناییها و خلاقیتهای بالقوه و بالفعل خود كه حق مسلّم ماست آگاه شویم.

خواست و نیاز ملّی از فدراسیون و فوتبال ملّی، همانند توپی است كه از طرف مردم به زمین فدراسیون پرتاب شده و فدراسیون بلااجبار می بایست، با آن در عرصه بین المللی پیكار كند؛ در حالیكه تیم ملّی «ب» نیز همانند توپی است كه به زمین اجتماع و جامعه مان از سوی فدراسیون تقدیم می شود، تا عموم مردم با این هدیه كه متعلّق به آنهاست نمایش خود را به اجرا درآورد و براستی كه معضل فوتبال ملّی تنها با مشاركت مردمی برطرف و به اوج عزیز خویش می رسد.

چرا تیم ملّی «ب» باید تأسیس شود؟

به چند دلیل، از جمله:

1.  تیم ملّی «ب» زمینه ای جهت «پذیرش تغییر» و «تحول» در ماهیت فوتبال ملّی مان است.

2.  تیم ملّی «ب» فرصتی است برای تولّد و ظهور «ساختار بدیع» در عرصه فوتبال ملّی مان.

3.  تیم ملّی «ب» می تواند بهترین آینه و الگویی جهت تیم های باشگاهی مان، مد نظر قرار گیرد.

4.  كدام انتخابی در زمان حال بهتر از توجه به تیم ملّی «ب» به خصوص تیم ملّی «ب مردمی» در مقابل داریم.

5.  تحت عنوان تیم ملّی «ب مردمی» است كه می توانیم پلی بین تمامی «نهادها، سازمانها، وزارتخانه ها و نیروی مردمی» برقرار سازیم و از فراز بروكراسی محدود و دست و پا گیر، رها و با جامعه مان ارتباط وسیعتر و نزدیكتری برقرار نماییم.

6.  تیم ملّی «ب مردمی» اقدامی جهت متوقف كردن انتقادات و عیب جویی ها است و معطوف كردن اندیشه های همگان در راستای نگریستن به یك هدف، و رسالتی والا و مشترك است.

7. ایجاد باور و زمینه ای در جامعه فوتبال مبنی بر اینكه: نخبگان فوتبال راهی برای صعود در این ورزش را از این پس در مقابل دارند و شایسته ترین ها هستند كه انتخاب خواهند شد.

8. آن مقدار از اقتدارمان كه بواسطه اشتهار بازیكنان محدود و مسدود شده در غالب تیم ملّی «ب» احیاء گردد.

9.  تشكیل تیم ملّی «ب مردمی» تنها راه مشاركت و بسیج عمومی در راه اعتلای فوتبال ملّی مان است.

10. تیم ملّی «ب» دارای بسیاری از دستاوردهای مثبت است، برای مثال، راهی برای مبارزه با بازیكن سالاریست، زیرا در مقابل آنان جویندگان تجلّی در انتظار ظهورند- تیم ملّی «ب» سلاح دیگری است برای همواره در میدان ورزش جهانی بودن- تیم ملّی «ب» در بدو تولد بدلیل آنكه تیمی نوپاست و بازیكنان آن وابسته به باشگاهی نمی باشند همواره در اختیار مربی و فوتبال ملّی اند و این امر سبب می گردد تا بازیكنان لایق و شایسته ای را همواره در اختیار داشته باشیم و لیگ باشگاهی نیز به فعالیت خویش ادامه دهد- با تولد تیم ملّی «ب» ما دو تیم خواهیم داشت كه


بی شك و تردید یكی از تیم هایمان بهتر و برتر است؛ از این روی می توانیم از بهتر و برتر در امور بهره بگیریم، وجود دو تیم باعث ایجاد رقابت ناخواسته مابین مربیان و بازیكنان تیم ها خواهد شد و در نتیجه تلاش آنها زمینه رشد و ارتقاء سطح فوتبال ملّی فراهم خواهد شد- اگر فرضا بنا باشد كه مربی تیم ملّی «الف»، خارجی و تیم ملّی «ب»، وطنی باشد، تیم ملّی «الف» باید از سد «ب» بگذرد و بعد راهی میادین بین المللی شود و یا بالعكس آن. حسن این عمل آن است كه بسیاری از بهانه ها از دست رسانه های جو ساز گرفته خواهد شد و حال و هوایی نوین در فضای فوتبالمان حاكم خواهد گشت- و .....

تكوین و مراحل تكوینی تیم داری، تیم ملّی «ب» بی تردید با آنچه كه تاكنون از تیم ملّی «ب» در ذهن داشته ایم متفاوت است؛ تیم ملّی «ب» راهكارهای خاص خود را می طلبد، به خصوص اگر در پروسه ملّی (مشاركت همگان) بدان نگریسته شود.

اكنون با استحضار آن مقام می رساند كه اینجانب در حد بضاعت اندك خویش بدین مهّم پرداخته ام

كه امید و انتظار می رود تا در مجالی به تشریح و تفسیر آن بپردازم.

امید است پس از تشریح و تفسیر كاملِ پیشنهاد تشكیل تیم ملّی «ب مردمی» و با عنایت حضرتعالی به عنوان مهم ترین و اصلی ترین سیاست گزار فوتبال، این ایده بتواند نقطه عطفی در تاریخ فوتبالِ مان جهت دگردیسی و تحولی بنیادی به ثبت رسد.

ارادتمند شما
مهدی میرابی
نماد شماره 1:
نماد شماره 2:
نماد شماره 3:

 

شماره:   37-110
تاریخ:  21 / 7 / 83
پیوست:  .........

بنام خدا

«آیا نه اینست که شکست و درد راستین بهتر است از امید و شور دروغین»
نامه ای به ریاست فدراسیون فوتبال

رسالت و وظیفه ایرانیم مرا با این جامعه و این شهر و این فوتبال پیوند داده، پیوند روزمره و همه روزه؛ از این روی ناظر و شاهد بودن و سخنی نگفتن دشوار است چراکه بزرگترین سرمایه را که همان «زمان» است از دست داده و می دهیم.

آری،  من سالهاست که باور، باور که هیچ، بلکه یقین حاصل کرده ام که با فدراسیون فوتبال که با توپ و شوت کردن و ... سر و کار دارد ارتباط دارم.

آری، سالهاست که توسط آن مدیر و این مدیر، به جای پاس کاری و شوت به سوی دروازه، به اوت راهی می شوم و از آنجا که بسان توپ خواستار مستطیل سبزم باز هم می آیم، زیراکه می دانم فوتبال تنها متعلق به شما آقایان مسند نشین نیست؛ با این حال، برایم سخت است که توسط شما جناب آقای دادکان که از متن مردم برخاسته اید! یا به جناب آقای محمد نبی و یا به سردار محمدی و عاقبت به جناب آقای علی کاظمی ارسال و پاس کاری شوم و از هنرنمائیِ روپائی زدن آقایان به این تلفن و آن تلفن واگذار و ایام را سپری نموده ام، در این خصوص آنچه که برایم تعجب برانگیز است آن است که هنوز نمی دانم صندلی رسانه های تصویری چه خاصیتی را دارند که رئیسان وقتی بر روی آن قرار می گیرند مردمی ترین فرد در جامعه خود را معرفی می کنند، اما زمانیکه در مسند ریاستشان قرار می گیرند، همه چیز را به فراموشی می سپارند و جای سؤال است که آیا باید گفته های اهالی مردمی فوتبال (بازارچه حاج غلامعلی) را باور کنم که: "دکتر دادکان مردمی ترین مسئول در ورزش فوتبال این کشور است!" یا حاصل ارتباطی که ذکر آن در بالا رفت را بپذیرم.

براستی که آقای دادکان، این نیز بگذرد، همانطور که برای پیشینیان گذشت برای شما نیز خواهد گذشت، منتها با این تفاوت که آنان همانند شما اینقدر پایگاه مردمی نداشتند، اما شما با وجود داشتن پایگاه مردمی، پشت به مردمی کرده اید که خواستار موفقیت فوتبالمان و به تبع آن برای حضرتعالی بوده اند؛ بعنوان مثال من مردمی از ابتدای انتخاب شما بعنوان سیاستگزار اصلی فوتبال بسیار تلاش کرده ام تا پیام و رسالتی را که در خصوص فوتبال این آب و خاک بر دوشم سنگینی می کند به جنابعالی که عامل و مانع آن هستید، منتقل نمایم. متأسفانه این مدت سپری شد و شاید چه بسیار پتانسیل هایی چون من که می بایست در راستای رشد و پویش فوتبالمان کاری شایسته و مفید انجام دهند،  اما امروز به جای فرشته فوتبال به «دیو» تبدیل گشته اند؛ با این حال، اینگونه دیوها می توانند بنا به گفته مولانا که گویا خطاب به شماست مفید و مثمر ثمر واقع شوند:

 

چون سلیمان شو که تا «دیو»ان تو        سنگ بُرند از پی ایوان تو

پس:

یار شو تا یار بینی بی عدد        زانکه بی یاران بمانی بی مدد

مهدی میرابی


شماره:   41-110
تاریخ:  27 / 9 / 83

اسراف کاری، یا ندانم کاری، کدامیک تیم ملّی «ب» را بوجود آورد؟

دست اندرکاران فوتبال کشورمان جهت رشد و ارتقای بیشتر تیم ملّی، اقدام به تأسیس تیم ملّی «ب» نموده اند، با این نظر که بنیه و توان تیم ملّی را افزایش دهند. بی تردید چنین اقدامی زمانی شایسته و نکوست که دلیل آن روشن شود که ما از تیم ملّی «ب» چه انتظار و توقعی داریم؟

اگر دستاورد مربیان تیم ملّی را به «آشپز و آشپزی» تشبیه کنیم، این نتیجه بدست خواهد آمد که «ما» تاکنون دست پخت و سلیقه این آشپز را دیده و چشیده ایم و اگر به امید آنیم که با افزایش «مواد اولیه» کیفیت طبخ را تغییر دهیم، به خطا رفته ایم زیراکه تیم ملّی «ب» را جایگاه کسانی می دانیم که هنوز به حد مطلوب نرسیده اند، پس چطور توقع داریم که کیفیت طبخ مطلوب گردد!

تشکیل تیم ملّی «ب» اگر در زمان آقای صفایی فراهانی اتفاق افتاد، از این جهت بود که شهروندی طرح تشکیل تیم ملّی «ب» مردمی را ارئه کرده بود و با سماجت و پافشاری از دولت و اولیای ورزش آن وقت می خواست تا تیمی دیگر را در سطح ملّی تحت عنوان تیم ملّی «ب» تکوین بخشند تا راهی جهت حضور و مشارکت مردم و بعد عرصه ای برای رقابت مربیان وطنی با مربیان خارجی باشد و همچنین زمینه ای جهت رقابت بازیکنان تیم ملّی «الف» و «ب» در سطح فوتبالمان بوجود آورد.

تاریخ فوتبالمان گواه است که هدایت فوتبالمان همواره یا به عهده مربیان خارجی بوده یا مربیان وطنی و هیچ گاه  در تاریخ ورزشمان سراغ نداریم که مدیری آمده باشد که بستری را همزمان برای فعالیت مربی خارجی و وطنی بوجود آورده باشد و از وجود، قابلیت و رقابت این دو در قالب تیم ملّی «الف» و «ب» بهره بری نماید.

اکنون اگر انگیزه ایجاد تیم ملّی «ب» آن می بود که بستری را جهت فعال کردن مربیان وطنی فراهم آورند، تدبیر معقول و پسندیده ای می بود، امّا حیف که ما یاد گرفته ایم که یا بسترسازِ مطلق مربی خارجی باشیم و یا بسترسازِ مطلق مربی وطنی بعد از عدم کارایی مربی خارجی! و با این اقدام همواره غنی را غنی تر و فقیر را فقیرتر سازیم. بدین علت است که معتقدیم، اسراف کاری یا ندانم کاری و یا دوباره آزمودن، تیم ملّی «ب» را بوجود آورد.

یکی از اهالی مردمی ورزش
مهدی میرابی


 

شماره:   45-110
تاریخ:  30/ 10 / 83
پیوست:   ندارد

بنام خدا

«رهنمود مردمی به ریاست فدراسیون فوتبال»

«تفکر غربی اکنون چند صد سال است که جویای هر علت و پویای هر مسئله است به همین مناسبت
اینچنین غنی، گرانمایه، عمیق و رنگارنگ جلوه می کند. برای تفکری که در جستجوی گریز گاههای
نو است، حرکت، تحول، دگرگونی اساس حیات است؛ هر نکته ای جالب توجه، هر چیز کاویدنی و هر
مسئله مطرح شدنی است.»
«داریوش شایگان، آسیا در برابر غرب ص103»

جناب آقای رئیس فوتبالی،

من بعنوان یک شهروند ورزشی-فوتبالی گواهی می دهم که شما پیشرو ترین و مترقی ترین رئیس فدراسیون فوتبال ایران زمینید ! زیراکه قبل از پذیرش این پست و مقام، عیناً طبق نظر نویسنده فرانسوی «گی سورمان» رفتار و عمل نمودید. گی سورمان غربی می گوید:

«اگر قرار بود از میان عناصر سازنده قدرت غرب یکی را انتخاب کنم، توانایی نقد را که موجب رقابت میان نظریه ها می شود، برمی گزیدم. تا هنگامی که ما این توانایی را حفظ کنیم، جوامعی که از لحاظ فرهنگی فاقد چنین توانی هستند نخواهند توانست ما را عقب زنند. انتقاد و انتقاد از خود، که مفاهیمی اروپایی اند به سختی در آسیا جا می افتند. تمدنهای آسیایی به جای آنکه از گذشته بگسلند تا بتوانند نوآوری کنند، خود را تکرار می کنند تا به کمال رسند.»

و اکنون نیز به جهت آنکه آگاهید که «هیچ چیز هویت پیدا نمی کند مگر در سایه ارتباط»، و در صددید تا با دیپلماسی فوتبالی خود، در آلمان با «کلینزمن» و در انگلستان با «بابی رابسون» و در جای دیگر با ... ارتباط برقرار سازید، بدین امید که با اینگونه ارتباطات دستاوردهای مثبتی را برای فوتبالمان به ارمغان آورید؛  بایدگفت که یک سری ارتباطات هست که نه تنها چیزی از آنها حاصل نمی شود بلکه با آن ارتباط، گم و گمراهتر می شویم. ایکاش شما و مجموعه مدیران ورزشمان بدین حقیقت توجه می کردیدکه ما مردمی شرقی هستیم، اما متأسفانه شما مسندنشینان ورزش، بدنبال ساختارآفرینی از نوع غربی اید و در آن راه در تلاش و کوشش، تا غربی وار به درمان دردها و نیازهای انسان و جامعه شرقی بپردازید. این تمایل و نگاه به غرب از آنجا ناشی می شود که ما معیار و میزان غربی را، ملاک شناخت و ارزشهای خود قرار داده ایم؛ افلاطون آن خداوند خرد و اندیشه غربیان دو هزار و چند صد سال پیش در رهنمودی به شما سیاستگزاران اعلام داشته که: «مردم یک کشور متناسب با محیطی که در آن زندگی می کنند باید رشد و پرورش یابند.» اکنون اگر قصد و نیت از ارتباطات با عالم غرب و غربی همانند آموختن فن ماهیگیری باشد، این ارتباط معقول و پسندیده است، اما اگر نتیجه قصد ونیت بدانجا بینجامد که از این ارتباطات چند ماهی بدست آوریم، این ارتباط و عمل محکوم است و آنرا توهین به ایران و ایرانی می دانیم.

این را باید بدانیم و آگاه باشیم که ذهن و روح غربی مدتهاست با «مجازی سازی» و از طریق «مجازی سازی» توانسته به ماهیت و وجود پردازی دست یابد و بدینوسیله از حیطه ای به حیطه ای دیگر رود، از شبکه ای به شبکه ای دیگر جهش کند و از یک نظام راکد به نظام فعال و پویا وارد شود و مکانها در زیر پای او دگرگون و چند شاخه شوند و او را به «دگرزائی» ملزم کنند.

حال این مجازی سازی چگونه می تواند در فوتبال ما متولد و متکامل گردد؛ مجازی سازی در فوتبال نخست با تشکیل تیم ملّی «ب» آغاز و شروع می شود، بعد با آموزش پایه ای و همگانی فوتبال بسط و گسترش می یابد و با تدوین شناسنامه فوتبالی جهت بازیکن حرفه ای و آماتور، باعث رشد و گسترش مجازی سازی می شود.

آری، غرب برای هر ایده، پدیده، فرد، گروه و ... پارامترها و سنجش و میزانی را طی سالها ابداع و تهیه و تدوین نموده که می تواند بواسطه آنها، بسیاری از چیزها و پدیده ها را مورد نقد و ارزیابی قرار دهد و صره را از ناصره تعریف و مشخص کند.

در مقابل «ما» چه میزان و سنجشی را توانسته ایم در این فوتبال اعمال و جاری سازیم؟ و چه مجازی سازی ای را توانسته ایم به فوتبال تعمیم دهیم؟ اصلاً آیا قادریم از پیدایش و تطور فوتبال (پدیدارشناسی) داخلی و خارجی آن تعریفی ارائه دهیم؟

بواقع اگر بیمار نتواند نوع درد و موضع درد را برای طبیب مشخص و تعریف کند، طبیب چگونه می تواند راه درمان را به بیمار متذکر شود و او را به راه سلامت رهنمون سازد.

یکی از موفق ترین مدیرهای غربی، مقابل درب اتاق خود نوشته ای را نصب کرده بود با این عنوان که: «هر کس بخواهد مسئله ای را با من در میان بگذارد، ابتدا باید گزارشی تهیه کند و برای چهار سؤال ذیل پاسخی داشته باشد:

-    سؤال اول: مسئله چیست؟

-    سؤال دوم: علت بروز مسئله چیست؟

-    سؤال سوم: راه حلهای ممکن کدامند؟

-    سؤال چهارم: راه حل پیشنهادی شما چیست؟

بله آقای دادکان، اگر آقایان کلینزمن یا بابی رابسون از شما، چند سؤال بالا را بپرسند، چه جوابی خواهید داشت؟

به امید آنکه منِ شهروند عامی را که چنین نامه ای را برایتان تحریر و ارسال داشته ام، مخالف تیم ملّی و تضعیف کننده تیم ملّی به شمار نیاورید.

مهدی میرابی


 

شماره:   47-110
تاریخ:  27/ 11 / 83
پیوست:   ندارد

جناب عالیجاه فوتبالی هنوز دیر نشده

امروزه چه خواسته باشیم و چه نخواسته باشیم، جامعه فوتبال و افکار عمومی آن هر روز بیشتر از پیش بمناسبت بازیهای جام جهانی به اجماع و توجه کلی تری نزدیک می شوند. بی تردید در این مواقع متولیان و سیاستگزاران فوتبال در اکثر جوامع مترصدند تا از این اجتماع و جنبش ملّی، در راستای سیاستهای کلان فوتبال بهره برداری نمایند و به نحوی از این پتانسیل عظیم که هر 4 سال یکبار متمرکز می شوند، حداقل در جهت پیشبرد اهداف عالیه فوتبال استفاده بهینه ای نمایند. البته رؤسایی می توانند از این نیروی ملّی مدد جویند که در شرح وظایفشان 2 هدف عمده از قبل لحاظ شده باشد:

1. هدایت و رهبریت سطوح مختلف تیم های ملّی فوتبال
2. رشد و ارتقاء فوتبال در سطح ملّی
محاسن این 2 هدف استراتژیک برای مدیران حرفه ای چیست؟
اگر مدیری در دو هدف فوق الذکر قرین موفقیت شود، زهی سعادت و نام آوری و افتخار، هم برای رئیس و هم برای دولت و ملّت آن رئیس است. اما اگر رئیسی از هدف اول که همان هدایت و رهبریت تیم ملّی فوتبال است، باز بماند می تواند بواسطه اقدامات بنیادینی که در سطح ملّی ایجاد کرده و مختصری از آنرا به تجلّی رسانده، همراه با توجیهی مبنی بر اینکه جذابیت فوتبال بر بُرد و باخت آن است و به میان کشیدن پای شانس و اقبال، به مردم نوید اصلاحات یا تغییرات اساسی را که پی افکنده، اعلام دارد. و بدین طریق «طلب فرصتی» دیگر جهت تحقق یافتن اهداف درازمدت خود را بکند، البته اگر افکار عمومی آن کشور اجازه دهد.
آری، همواره این سخن را ما از دهان مدیران و مربیانمان که در حالت عزل شدن هستند شنیده ایم که در فلان کشور به فلان کس ببینید که چقدر فرصت می دهند، امّا در کشور «ما» با یک باخت و اشتباه، مدیر و مربی را زود عزل می کنند و حتی فرصتی هم جهت دفاعیه به او نمی دهند. بواقع اگر در کشورهای دیگر، فرصت و زمانی مجدد به مدیر و مسئولی می دهند تنها از آن جهت است که حاصل اهداف درازمدت او را نیز ببینند و بعد رأی و قضاوت کلی را صادر نمایند.

جناب رئیس خان فوتبالی، چندی پیش بود که فرمودید: «مربیان ما برنامه ندارند» و امروز مدرس فدراسیون می گوید «بازیکن استاندارد» نداریم» و ما نیز اکنون سؤال می کنیم آیا شما جهت اهداف دوّم فدراسیونهای مترقی که همان رشد و ارتقاء فوتبال در سطح ملّی است، برنامه دارید؟ اگر برنامه ای را تهیه و ترسیم نموده اید و ما از آن بی خبریم، آنرا اعلام نمایید، زیراکه اطلاع رسانی در این خصوص درست از همین مقطع زمانی آغاز می شود و اگر کاری در این خصوص نشده، هنوز وقت هست، البته نه برای شما، بلکه برای شورای واقعی خبرگان فوتبال، زیراکه شورای خبرگان فوتبالمان است که می تواند بطور جهشی، زمان از دست رفته را با اجماع و اندیشه های خود جبران نماید و در این راستا دست به اقدام و عمل زند، و تحقق این امر تنها در یَدِ تدبیر و اقدامات آن مدیریت است.

مهدی میرابی


شماره:  52-110
تاریخ: 23 / 1 /84
پیوست:  ندارد

بنام خدا
«چو دل شیر نداری، سفر عشق مکن.»

من یکی از منتقدین مردمی دادکان بوده و هستم، امّا با این وجود به ایشان تبریک و خسته نباشید می گویم، چراکه کار سخت و دشواری را تاکنون به انجام رسانده اند.
فدراسیون داری و فدراسیون گردانی در بسیاری از ممالک غربی کاریست سهل و آسان، درست مثل هیئت داری ما مردم در ایام ماه محرم می ماند؛ هرکس شرح وظایف خود را می داند و قبل از ابلاغ و توضیح و تفسیر و جلسه، نقش، جایگاه و رسالت خود را در آن مجموعه می داند و پیشاپیش یا به موقع ضرور، دست به اقدام و عمل می زند، در اکثر کشورهای غربی، انتظار ویژه ای را که از ریاست فدراسیون دارند، نه نظم و ساماندهی بخشیدن به روابط بروکراسی و دیپلماسی فدراسیون می باشد، بلکه مهمترین چیزی را که دنبال می کنند آنست که فردی را در مسند قرار دهند تا با درایت و تدبیر خود موجب رشد و ارتقاء جهشی فوتبالشان گردد.

امّا پذیرش مسئولیت فدراسیون در کشورهای در حال توسعه آنهم از نوع فوتبالش در ابتدا «دل شیر» می خواهد و بعد «سعی و استقامتی پولادین» می طلبد.در اینگونه کشورها قضیه همواره بالعکس است، بطور مثال، رئیس فدراسیون باید بداند که اگر کُلنگ احداثی را در دست گرفت و طی مراسمی کُلنگ احداث را زد، درست از آن هنگام باید آستین های خود را بالا بزند و همراه معمار و بنّا و با استفاده از مصالح و نقشه، ... بنا را کامل و به اتمام رساند و حتی «پایان کارِ» نوسازی را نیز از شهرداری (شهروندان) اخذ نماید.
با این اوصافی که از تصدی این پست و مقام رفت، عده ای از مدیران با چنین آگاهی خود را کاندیدای این پست می کنند و عده ای از مدیران نیز با تست و آزمایش آن خود  و اقتدار مدیریتی شان را ارزیابی می کنند. از این روی کمتر مدیر و رئیسی می تواند از عهده چنین رسالتی خطیر و سنگین سرافراز بیرون آید و اگر مدیری هم با موفقیت در این راه روبرو شود به علت آگاهی از تراکم کاری که داشته و در آینده نیز خواهد داشت، زود مستهلک می شود؛ لذا، عطای آن مقام را به لقایش می بخشد و صلاح و مصلحت را در آن می بیند که همانند قهرمانان تا در اوج و اقتدار است از میدان خارج شود، تا یاد و خاطره ای شیرین در اذهان از خود باقی گذارد. بدین علت است که عمر تصدی ریاست فدراسیون فوتبال و مربیگری در کشورهای در حال توسعه کوتاه است و اگر به کارنامه دو دهه اخیر فدراسیون فوتبال نگاهی اجمالی بیندازیم گواه این عزل و نصبهاست.
حال جای تعجب نیست اگر رئیس خان فوتبالی بگوید که از این پست و مقام استعفاء خواهد داد و نیمی بیشتر از کتاب خاطرات خود را به ذکر این احوال اختصاص دهد که چطور و چگونه با وجود تمامی کاستی ها و کارشکنی ها و عدم توجیه افراد پایین دست و بالادست نسبت به مسئولیت شان، تلاش و کوشش کرده تا فوتبال ملّی را بدین منزل رساند و با ثبت خاطرات ایثارگری و جانفشانی خود که در کوره رفته و گداخته شده کتابی را به رشته تحریر درآورد و پرفروشترین کتاب شود!
ای کاش آقای دادکان قبل از اینکه همت و توجه خود را صرف نوشتن خاطرات فوتبالی کنند، ساختاری را در فدراسیون فوتبال ایجاد می نمود تا مدیران بعدی دیگر دغدغه روابط بوروکراسی و دیپلماسی فوتبالی را نداشته باشند و فقط به رشد و ارتقای فوتبال بیندیشند تا پس از آن دیگر رئیس و مدیری پیدا نشود تا شرح هجران و فراغ یار را به رشته تحریر درآورد.

مهدی میرابی


شماره:  53-110
تاریخ: 7 / 2 /84
پیوست:  18 برگ

بنام خدا
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است


حضور محترم جناب آقای دکتر محمد دادکان، عالی مقام فوتبال ملی مان
با عرض سلام و ادب

قبل از هر چیز تشکر و قدردانی خود را جهت ارتباط تلفنی که برقرار ساختید اعلام می دارم و آنرا به فال نیک گرفته و جهت حسن ارتباط با آن مقام، چند نامه ای را که شما از متن آن بی اطلاع می باشید، تقدیم می دارم.

امید است با مدیریت شما و طرح جامع بهره وری، فوتبالمان بوسیله ایرانی (نه، آنچه خود داشت ز بیگانه تمنّا می کرد) و با سعی و تلاش ایرانی راه رشد و تعالی علمی خود را آغاز نماید.

هر فردی که، یکی از امور اجتماعی را بعنوان مدیر و مسئول می پذیرد و عهده دار آن می شود، همواره با 2 دسته از منتقدین روبروست: 1. منتقدِ «نه» که از صفات بارز این دسته آنستکه همواره عَلَمِ نه در دست دارد و پیوسته ساز مخالف می زند، چه عملکرد مثبت باشد، چه منفی، او منتقدی است که باید «نه» بگوید و جعل واقعیت نماید؛ این دسته بسان سکه ای دورو می باشند، که آنطرف آن نیز منتقدیست مثل آدمی که از جامعه عقب مانده، بله قربان گوی و تصدیق کننده هر عمل مثبت و منفی است و اینان هم جاعلان حقیقت اند و مانع و مستوری جهت شفاف و واضح دیدن امور می شوند که متأسفانه حضرتعالی بیشتر با اینگونه از منتقدین دووجهی روبرو بوده اید. چنین منتقدینی برای کسب نان و نام یا در خطر افتادن نام و نان خود، قلم و قدم و بیان را بکار می گیرند تا مزد سوءنگری خویش را بگیرند.

2. اما دسته دوم منتقدین چه کسانی هستند؟ آنانی که با نقد خود موجب اصلاح، تغییر، تداوم و تکامل می شوند و با «چرا و چگونه» پای به میدان می نهند و سبب می شوند که «مسئولیت پذیر» (رئیس) نخست نسبت به حدود و وسعت، و عمق رسالتی را که پذیرفته به خوبی آگاه گرداند و بعد با شناسائی محاسن و معایب و همچنین موانع، رئیس و جامعه را با انعکاس مطالب خود آگاه و متوجه گرداند تا راه صواب و خطا، مشخص و معلوم گردد.

اگر دسته اول منتقدین، استرس ساز و بحران آفرین و سیاهکارند، اما دسته دیگر تأمل و تفکر را به ارمغان می آورند و پیوسته با 3 سؤال اساسی پرسشگرند: 1. به کجا می رویم؟ 2. چطور و چگونه به هدف خود نائل آئیم؟ 3. آیا هدفی را که انتخاب کرده ایم بهترین نوع انتخاب بوده؟

اینگونه منتقدین بزرگترین نعمت برای مدیر و رئیس و جامعه اند، اکنون از خدا برای شما مسئلت می دارم وجود چنین منتقدی را و از او می خواهم که مرا جزء منتقدین «چرا و چگونه» قرار دهد.

آری منِ مردمی اگر قلم به دست گرفته ام، نه تنها به عشق فوتبال و مستطیل سبز بوده بلکه عشق اولی تری یعنی سرافرازی و سربلندی ایران و ایرانی مرا بدین عرصه کشاند و همانطور که به ریاست پیشین نوشتم:

نه شما را دوست نه دشمنم            طرحی نو درافکندم به پاس میهنم
از شما هم فخر و هم عاریم نیست     با بد و خوب شما کاریم نیست

موضع خود را از همان ابتدای ورودم به عرصه فوتبال مشخص ساختم و در مقدمه طرح بهره وری این مطلب را نیز در سرلوحه آن آورده ام که:

نه از رومم نه از زنگم     همان بی رنگ بی رنگم

اکنون پس از گذشت 6 سال می توانم با صراحت بگویم و مدعی شوم که قلمم نه برای نان و نام بوده بلکه اهتمامی است تا خدمتی شایان و قابل توجه از خود به یادگار بگذارم و از آنجا که به راه و هدفم ایمان دارم در انتظارم تا شاهد افق روشن آن نیز باشم، امروز نشد، فردا، اینجا نشد، جای دیگر، این فدراسیون نشد، فدراسیون دیگر، این کنفدراسیون نشد، کنفدراسیون دیگر و ...

بی تردید نامه های فوق الذکر که به مراجع ذیربط ارسال شده این مطلب را به خوبی منعکس می دارند که اینجانب وابسته به هیچ گروه و دسته ای و جناح و کسی نبوده و نیستم، بلکه جزء کوچکی از دریای بیکران اهالی مردمی فوتبالم که همواره قلبم برای ایران و ایرانی تپیده و معتقدم که ما ایرانیان بدون توسل به بیگانگان می توانیم، بوسیله فوتبال، شأن و عظمت نبوغ ایرانی را در عرصه جهانی به نمایش بگذاریم، مشروط به اینکه اولیای ورزش با بذل توجه خود نگاهی به ایده های فرزندان این سرزمین داشته باشند.

مهدی میرابی


 

شماره:  56-110
تاریخ: 20 / 04 /84
پیوست:  ندار
د
بشور اوراق اگر هم درس مائی    که درس «عشق» در دفتر نباشد

حضور محترم جناب آقای دکتر محمد دادکان
ریاست فدراسیون فوتبال ایران زمین

با عرض سلام و ادب

از اینکه از لطف و مرحمت حضرتعالی برخوردار شدم و ملاقاتی با زیرمجموعه آن ریاست (آقایان دانشور و درودگر) میسر گردید، سپاسگزارم؛ مزید اطلاعتان باید بگویم نتیجه جلسه (مورخ 11/04/84) آن شد که به صلاحدید آقایان، با کمیته آموزش آقای فریدون معینی ارتباط لازم را برقرار سازم و ایشان روز ملاقات بعدی را به 10 الی 12 روز آینده موکول نمودند.

مشکل و تعارضی که در این جلسه مشهود بود آنست که آقای دانشور در صدد بودند تا «ساختار بدیع» و بی مانندی را که از سوی من تحت عنوان «طرح جامع فوتبال» ارائه می شد را در قالب روش ها و ساختارهایی که تاکنون متداول بوده «قیاس و استنتاج» می نمودند و این تعمیم و قیاس مانع آن شد تا بیشتر و شفاف تر بتوانم به تشریح و تفسیر طرح جامع فوتبال ایران زمین بپردازم و بعد در پی آن خواست خود را از فدراسیون میهنم اعلام دارم.

دیگر مطلب آنکه استنباط اینجانب از سخنان آقای دانشور آنست که نگاه ایشان به «فوتبال»، نگاهی بوروکراسی وار است بدین معنا که فدراسیون را زیرمجموعه فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا می دانند و هر تغییر و تحولی را زمانی تأیید می نمایند و در آن گام می نهند که منطبق با سیاست ها وقوانین فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا باشد.

اکنون برای اینکه بتوانم در این مقال مختصر به تشریح «طرح جامع فوتبالمان» بپردازم، از «نماد جهانی فوتبال» کمک گرفته ام تا «نیم نمایی» از پدیدارشناسی فوتبالمان را معلوم و مشخص دارم و امید و انتظار آنست که با ترسیم این نماد، نگاهی ژرفتر به فوتبالمان داشته باشیم

برای مشاهده نماد روی آن کلیک نمایید.

شرحِ تفسیری نماد:

همانطور که ملاحظه نمودید، در عالم فوتبال فقط 3 کشور می باشند که «ساختار ماهوی» فوتبالشان با دیگر کشورها متفاوت است و این کشورها عبارتند از: برزیل، آرژانتین و ایران؛ مابقی کشورها دارای ساختار «تک رکنی» (یک محصولی) هستند. در این میان، «ایران» دارای مطلوبترین ساختار «ماهوی» است، ساختاری 3 رکنی که 2 رکن آن یعنی فوتبال گل کوچک و زمین خاکی زیرساختار آنند و همواره بدون چشم داشتی بطور یکطرفه فوتبال چمنی (باشگاهها) را تغذیه و به پویایی نسبی رسانده اند؛ همین ویژگی ذاتی فوتبالمان سبب شده تا علیرغم تمامی ضعف ها و کاستی هایی که در طی دو دهه اخیر وجود داشته، باز هم بتوانیم در سطح آسیا حرفی برای گفتن داشته باشیم. اگر تمامی کشورهای جهان دارای فوتبال تک ساختاری هستند اما «ما» علاوه بر آن ساختار جهانی که همگان دارند 2 زیرساختار دیگر هم داریم که متأسفانه بدلیل آنکه سیاستگزاران فوتبالمان نگاهشان به مقوله فوتبال نگاهی بوروکراسی وار است، نه تنها به زیرساختار ماهوی فوتبالمان توجه نکرده ایم بلکه بدلیل داشتن چنین نگرشی با فیفا و کنفدراسیون فوتبال آسیا هم رأی شده ایم که این دو زیرساختار که بطور خودجوش و مردمی از ابداء تا اجرا در میان جامعه مان پدید آمده و خواسته و ناخواسته خود را به پیکره ورزش فوتبالمان متصل ساخته، «استانـدارد» نمی دانیم.

آری، این پیروی کورکورانه بوروکراسی وار و دیپلماسی فوتبالی و بعد «عدم شناخت و توجه» بدین سرمایه ملی سبب گردیده تا این پتانسیل عظیم و تحول آور را به فراموشی بسپاریم و از نعمت و موهبت فعال کردن این 2 رکن مهم که قادر است به سهولت فوتبال ایران زمین را به طور جهشی به مراتب بالا هدایت کند و همسطح کشورهای صاحب عنوان کند، غافل بمانیم و درست مثل نا«باغبانی» می مانیم که فقط بفکر آفت زدایی از «میوه» صرف است و به برگ و ریشه و غیره کاری ندارد و نیز اینکه کاشت و برداشت چگونه سپری و میسر شده، او فقط خود را پاسدار میوه و عرضه کننده آن می داند. امروزه اگر برزیل سرآمد فوتبال جهان است، بدلیل آنست که زیرساختارهای آن از همان آغاز فعال شدن و به تبع آن فوتبال و تیم ملی آن کشور به تجلی و درخشش دائمی رسیده اند. حال اگر ما خواهان رشد و ارتقاء فوتبالمان هستیم، می بایست اولویت مهم و حیاتی و اساسی را به فعال کردن این 2 رکن ریشه ای و بنیادین اختصاص دهیم و این امر زمانی تحقق می یابد که با شعار «بیائید ایران را سراسر مدرسه فوتبال کنیم» و بعد با اجماع خبرگان فوتبال، به تهیه و تدوین «طرح آموزش پایه ای و همگانی فوتبال» اهتمام ورزیم و سپس با همکاری و مساعدت ابررسانه ملّی (یار دوازدهم) زمینه نشر و آموزش همگانی فوتبال را که براساس خودپروری، خودسنجی و خودمربی ای است، فراهم آوریم؛ باشد که بدین طریق از تمامیت فوتبالمان برخوردار شویم و برنامه و راهکاری برای رشد فوتبال در نظام آموزش و پرورش و همچنین شهرداریها و محلات کشورمان ارائه دهیم و  هم زمینه ای را برای ورزشی شدن بیشتر نسل جوان، بخصوص جوانانی که «مدینه فاضله»شان رسیدن به عرصه بازیکنی تیم ملی و باشگاههاست مهیا سازیم و به دستاوردهای ورزش همگانی، پرورشی و غیره نائل آئیم.

آری، مدیریت حرفه ای نه تنها به فوتبال جهانی (چمنی) فکر می کند بلکه کوشش می کند تا رشد و ارتقائی پیوسته و ماندگار در فوتبال ملی ایجاد نماید؛ خوشبختانه کشور ما یکی از 3 سرزمینی است که در زمینه فوتبال از موهبت و نعمتی خاص و فراوان برخوردار است که بواسطه وجود و عملکرد سیاستگزاران که عامل و مانع هر تغییر و تحولی هستند می تواند پویا و شکوفا شود و لذا وجود سیاستگزار بِسان چشمه ای است که اگر از بستر آغازین گِل آلود باشد، تمامیت جریان چشمه را گل آلود می کند و بالعکس؛ اگر چشمه از رأس شفاف و زلال باشد، هرچه جاری و ساری شود، قعرنشین را به شفافی و زلالی سوق می دهد.

امید است با مدیریت و سیاستگزاری آن مقام، ورزش فوتبالمان به زلالی و شفافیتی که مشتاق و مستقبل آنست نائل آید.

«طرح جامع فوتبال» یک روش پراگماتیسم است که پیوندی مابین فدراسیون و سایر نهادها و سازمانها و دانشکده ها و ... در راستای اعتلای ملّی فوتبال، برقرار می سازد و از آنان برحسب تخصص و توانی که در جامعه دارند، دعوت به همکاری و مشارکت می کند و بعد نقش و رسالتی را که می تواند به رشد ملّی فوتبال از ناحیه آنان صورت گیرد، بیان و تعریف متذکر می دارد.

«طرح جامع فوتبال» جهت رشد و آموزش تکنیک و تاکتیک، ابزارهای کمک آموزشی فراوانی را معرفی و عرضه می دارد که پس از آشنایی با ابزارهای کمک آموزشی، ضرورت ایجاد و احداث «پارک توپ» در پارکهای کشور، «زنگ توپ» در نظام آموزش و پرورش کشورمان را لازم می دارد و ...

مهدی میرابی

کاریکاتورها

تعداد بازدیدکنندگان

mod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_countermod_vvisit_counter
mod_vvisit_counterامروز34
mod_vvisit_counterدیروز76
mod_vvisit_counterمجموع415750